روز چهارم از چالش
لایو 38 – 1403/12/15

لایو روز چهارم (سال 1403)
چالش هجده روزه جان جانان
به به!
روز چهارم، ای بنازمتون! دل حاضرِ. برو بریم.
شکرت که هستی، که هستم، خالق زیبای من. شکرت برای قلب زیبا و مملو از عشقی که در وسط سینهام در حال تپیدن است. خدای مهربونم، شکرت برای تک تک دم و بازدمهایم که صدای نفس توست.
به به! صدای همسفرانِ جانها، پاشو ببینم. به به! خدای من، در هر ثانیهای که میگذرد، بیشمار نعمت بر من ارزانی میکنی: تپش قلب، دم و بازدم، دیدن و شنیدن، لمس کردن، نبض زدنها، پلک زدن، فکر کردن. نعمتهای بیشماری که از شمردن آنها ناتوانم. خدایا، شکرت برای هر آنچه که به ما بخشیدی.
ای بنازمتون! زمین، زمین جای خیلی قشنگیه. پر از تجربههایی که تا به حال تجربه نکردی: کودکی، خردسالی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، پیری و در آخر زمینگیر شدن. از دست دادنها، به دست آوردنها، تجربه مادر بودن، تجربه پدر بودن، تجربه همسر و فرزند بودن. دیدن طلوع و غروب آفتاب، دیدن ماه در دل تاریکی آسمان، دیدن باران در حال باریدن، دیدن دانههای سفید برف. خوردنها، خوابیدنها، افسرده بودن، شاد بودن، گریه کردن، خندیدن. تجربه لذت، احساس کردن قطرههای آب روی بدن زیر دوش، خوردن یک لیوان آب، بوییدن گردن نوزاد، راه رفتن روی چمن، شنیدن صدای قلب پدر و مادر، دعواهای خواهر و برادر، ایمان داشتن، احساس ترس، احساس خشم، حسادت، نفرت، عشق، مهربانی، حرف زدن با خدا. الهی، الهی، الهی، صدهزار مرتبه شکرت که میتونیم همه اینها رو تجربه کنیم و لذتش رو ببریم. الهی شکرت که به ما این فرصت داده شد تا در زمین دعوت بشیم و تمام لذتهای این جهان رو تجربه کنیم. الهی مدد برسان تا در مسیرت قدم برداریم.
به به، به به، به به! چی گفت؟ ای بنازمتون! پاشو، پاشو ببینم، پاشو یه قر تو کمرش کن. ای جونم بهتون! ماشاالله بهتون!
خدایا، تو را شکر که امروز را به من فرصت زندگی دادی تا شکرگزار نعمتهایت باشم و از زندگیم لذت ببرم. تو را شکر که هر روز نعمتهای بیکرانات را وارد زندگیام میکنی. تو را شکر که هر روز مرا به مسیر درست هدایت میکنی. تو را شکر که ایمان و باورم را روز به روز قویتر میکنی. تو را شکر که هر روز از بینهایت راه و از جایی که فکرش را هم نمیکنم، به من رزق و روزی میدهی. تو را شکر که هر روز بهترینها را وارد زندگیام میکنی.
به به، به به، ای بنازمتون! چه کردین شما؟ ای جونم، خدا قوتتون باشه! آخراشهها، آخراشهها! الهی شکرت.
به به، به به! به به که چه کردین، به به که چه کردین، ای جونم! ای جونم بهتون، ای جونم بهتون، ای جونم بهتون! خدا قوتتون باشه، خدا قوتتون باشه! ای جانم، ای جانم، روز چهارم، خدا جونم! روز چهارم، به به، به به، چقدر جانانه است.
امروز سه روزه الهی رو پشت سر گذاشتیم. ای جونم، ای جونم، خدا قوت بهتون! تو دل این خدا قوت بهتون، برادرتون ۳۰۱۱۸ جلد کتاب، دعاستها. خدا قوتتون باشه! همین که همهتون با یک نیت الهی در این تایم، بابا پنج صبح، همه خوابن، شما اینجا هستین، همش دعاست. انرژیهای الهیتون داره به همدیگه میرسه. الهی شکر، الهی شکر، الهی شکر! الهی صدهزار مرتبه شکر، الهی صدهزار مرتبه شکر!
بگین ببینم، تا اینجا چطور بوده؟ سه روز گذشته، چه تغییری رو احساس کردین؟ در رفتارتون، درونتون، چه احساسی متفاوت از روزهای قبل بوده؟ آیا احساس کردی این تغییر رو؟ یه بله یا خیر به من بگین. توی این سه روز گذشته، احساس کردی که نگاهت به جهان اطرافت تغییر کرده؟ یه احساس دیگهای در درونت به راه افتاده؟ طرز فکرت تو این سه روز گذشته تغییر کرده؟
به به، به به، به به! ای جونم، ای جونم! حرفم یک چیزه: این نشانهست! اینو ولش نکن، یعنی داره مسیر جواب میده. عزیزان جانم، آخ که برادرتون اینقدر حرف در دل داره برای این چالش، برای تک تک تمریناش. تایم نداریم، من دارم مدیریت میکنم که تایم لایو صبحمون بیشتر از ۲۰-۳۰ دقیقه نشه. دارم سعیمو میکنم. تایم نیست، وگرنه حرف حرف الهی بسیار است برای تک تک تمرینا.
عزیزان جانم، اگر این سه روز گذشته، نگاهت تغییر کرده، حتی ذرهای، یه احساس دیگهای در درونت به راه افتاده، این نشونهست! ولش نکن. نذار اطرافیانت، نذار نجواهای ذهنت بهت بگن این توهم. کسی که در این مسیر نباشه، برای اون توهم. حواستون شیش دنگ جمع کنید. با دل قرص ادامه بدین. با دل قرص، تمرینات یه چیزیه که با جانت هماهنگه. آپولو قرار نیست هوا کنیم. همهاش شکرگذاریه. اونی که داره به شکرگزاری میگه توهم، اون دیگه خیلی طفلیه، نیاز به کمک داره. از همینجا، از سمت من، دعوتش کنید. جانانه هم دعوتش کنید. بگیم هیجده روز بیا اینجا، از همین امروز بیا کنارمون. اگر تو تغییری رو درون خودت همون روز اول احساس نکردی، ولش کن. یه کوچولو نشونهشو میبینی. آقا، یه حال دیگهای به راه میافته در درون. خودت میفهمی.
در طول تاریخ، همین بوده. خیلیها، خیلیها رو مسخره کردند. میخوام بهت بگم که حواست رو جمع کن. اگر دیدی کسی داره تضاد نگاه تو بهت جملهای رو میگه، حرفی رو میزنه که این مسخرهبازیا چیه؟ اینا شکرگزاری… بابا دلار شده فلان قدر، میدونیم همه اینها رو میدونیم. آقا، ما ولله خبر داریم از همه اینها، بهتر از تو میفهمیم. ولی ما داریم با این تمرینها سعی میکنیم یه شعلهای که در درونمون بنام ایمان و توکل، میخوایم اون رو روشن کنیم. وقتی اون روشن بشه، فرمون دست دلبر جانه. ما فکر کردیم فقط فرمون باید دست خود ما باشه. نه! تمام این مسیر زندگی، ابزاریه که تو بتونی به جهان درونت وصل بشی، اونجا رو کشف کنی. داستان خیلی فراتر از این حرفهاست. داستان خیلی فراتر از این حرفاست. بذار بریم جلو. یه کوچولوش رو سعی میکنم همهتون تجربه کنید، بفهمیم دارم از چی حرف میزنم. این رسیدن به خواستهها و دستآورد، ترگت هدفها رو زدن، اینا بینظیره. اما شوخیه. عالیها باید بهش برسیها. تو باید ثروتمند بشی، در تمام ابعاد زندگیت. اما داستان اینجا تمام نمیشه. داستان چیز دیگریست. داستان یه چیز دیگهست. نه فقط رسیدن به مادیات. مادیات بینظیره، عالیه، آقا درش شکی نیست. تو باید برسی، تو باید برسی. نرسی، خداوند قهرش میاد. اما داستان اینه که اینها همهش ابزاره. نمیخوام تند برم. اینا همش ابزاره برای اینکه جهان درون رو کشف کنی.
پس حواست رو جمع کن. شیش دنگ، دل قرص، کنار این مسیر باش، کنار هزاران یار عاشق باش. کار داریم، بابا! اینکه خواستههامون رو چه جوری بنویسیم، اینا که بله، تو باید برسی. اگر نرسی، سه کنج دیوار میکنیم. همه این همسفران میگن با تیرکمون تو رو بزنند. تو بیخود کردی. باید برای خواستههات قدم برداری. با دل قرص هم بنویسی. تک تک خواستههات: طلا هست، ماشین هست، رابطه هست، خونه هست، هر چی که مادیه، باید با دل قرص بنویسی. مسیری که ما داریم میریم، مسیری که تو باید دستآورد مادی داشته باشی. بایدی اینجا. اینکه فقط تو حال خوب معنوی گیر کنی، سه کنج دیوارت میکنیم. نه! حال خوب معنوی، بله، این رو روشنش میکنیم. اما با این کار داریم با این حال خوب معنوی که شعلهاش رو روشن کردیم، که اصلاً داستان خودش رو داره، بابا! این رو روشن کردی، حالا بشینی کنج خونه، همش راز و نیاز؟ نه، عزیز جانم! باید بری وسط میدان، باید قدم برداری. خواسته باید داشته باشی.
پس حواستون رو جمع کنید. جانانه، با دل قرص حضور داشته باشید. حرف اینقدر دارم، اینقدر حرف دارم. اینقدر کاکا با شما حرف داره. الهی الهی که او مدد کنه، تایم داشته باشیم یه کوچولو شو تو این هیجده روز به همدیگه یادآوری کنیم. کوچولوش رو یقین دارم. یقین دارم. به نفس حقت قسم، یقین دارم که تو این هیجده روز، آدمی از تو ساخته میشه که هیچ ربطی به قبل از این چالش هیجده روز نداره. هیچ ربطی اصلاً! یه آدم دیگهست.
پس با دل قرص اینجا باش. جانانه، جانانه، او مدد میکنه. اگر به خیالت فکر کردی اینجا برادرت داره بهت راهکار میده و فقط برادرت، نه! اصلاً یه جکه. اوکی، برادرت هست، جانانه هم کنارته. اما همه سر سفرهی اوییم، بابا! اونجایی که فکر کردی یا من یه روزی بهت گفتم من این مسیر رو بهت نشون دادم، اصلاً برو! من تو با قالیاهم. اداست این نیست. مسیر، مسیر خیلی فراتر از این حرفاست. بعد، اینقدر زیباست، اینقدر زیباست که عاشق مسیر میشی. زندگیت اصلاً تو این مسیر میره. هدف داری، میگی من باید فقط از این مسیر برم. آقا، هدف داری، میخوای تارگت اون خواستههات رو بزنی. اون هدفه، آره. ولی میخوام دست تو دست بابا برم. من تنهایی هیچ جا نمیرم. من تکخور نیستم. اگه قراره کیف کنم، دست تو دست با دلبر جان میخوام کیف کنم. فرق میکنه. این فرق داره تا اینکه من میخوام برم تارگت اون هدف رو بزنم. نه، نه! خوشمزه نیست. تارگت هم بزنی، خوشمزه نیست. بهت خوش نمیگذره.
پس باش، کار داریم دیگه! جانانه، جانانه حضور داشته باش. ببندم کامنتها رو. من الهی به امید تو، ای بابا! این همه صحبت کردیم، میکروفون رو وصل نکرده بودیم. عیب نداره، عیب نداره. بسیار عالی، بسیار عالی!
من یک بار دیگه کامنتها رو باز میکنم. صدا رو بچهها به من بگید. عزیزان جانم، یاران جان، همسفران جان! ای دور آن دو چشمونتون بگردم. من صدا رو به من بگید، عزیزان. میدونم صدا میکروفون رو یادش رفته بود. برادرتون غرق صحبت شد، یادش رفت میکروفون رو. الان عالیه، بسیار عالی، بسیار عالی! خدا حفظتون کنه که میگین عالیه. خدا حفظتون کنه، عزیزان جانم!
این یقهش خیلی بازه. با این نگرش میداریم که یقهش… آره، دوست ندارم اونقدر باز باشه. قدیم که تا اینجا باز میکردم یقه رو که این عضلات و اینا بریزه بیرون، آدما عوض میشن. آدما عوض میشن. بسیار عالی، بسیار عالی! عزیزان جانم، دل خوب گوش کن، دل بده خوب گوش کن. میخوام یه کوچولو امروز دوباره در مورد خواستهها صحبت کنم. نوشتن خواستهها ماند که در تمرین دیروزمون، اون آنفالو کردن، اون داستانها هنوز صحبت دارم. تو روزهای آینده امروز در مورد خواستهها صحبت کنم دوباره. چون میخوام مهمه، نوع نوشتن شما مهمه. چون سوال خیلیهاتون هم بود. اول از همه، اوکی، من دو تا سوال رو پاسخ بدهم. دو تا سوال رو پاسخ بدهم. چشم، چشم!
عزیز جانمون نوشته: «خب، دل بده گوش کن. مادر خانهدار هستم با سه تا بچه. ای جونم بهتون! با سه تا بچه، خیلی کارهای خونه هم زیاده. تا دیروز هم چالشها رو کامل انجام میدادم. آفرین! ولی از دیشب هر خواسته و داشته رو بیشتر از چهار بار نتونستم تکرار کنم. وقت نکردم. به نظر شما چیکار کنم از چالش دور نشم؟»
بسیار عالی! ما که در مورد این نازنینم، عزیز دلم، مادر نازنین، خواهر نازنینم، ما که در مورد این صحبت کردیم، یه بار دیگه هم صحبت میکنیم که با دل قرصتر تو چالش باشیم. طبق شرایطی که داری، نازنینم. طبق شرایطی که داری، باید تمرینات رو انجام بدی. اگر بچه کوچک داری که مثلاً میگم باید بهش برسی، بچه که باید بهش شیر بدهی، اصلاً واجب نیست. تو از بچه بزنی بخوای تو تمرینا حضور داشته باشی؟ نه! طبق شرایط. تمرین به تو داده شده، عزیز جانم. اما طبق شرایط، برادرت که شرایط تو رو نمیدونه. شما طبق شرایطتون، حالا چیکار کن؟ نوشتی یه بار خواستهتو رو داشته رو صبح نوشتی. حالا تکرارش مونده، هشت بار دیگه تکرار کنی. بعد تازه تو طول روز هم باید این روند بری. ببین صبح چند بار میتونی تکرارش کنی. توانسته دو بار، سه بار، همهش یا اصلاً نه، فقط یه بار تونستی بنویسی. عیب نداره. در طول روز، تکراری کلامی هم اونها رو تکرار کن. هم اونا رو کلامی تکرار کن. داری جارو میزنی، زمزمه کن برا خودت. اما نکته اینه، بچهها، تمام این نوشتنها باید احساس توش باشه. اینکه تو بیای صرف نوشتن فقط صفحه سیاه کنی، این کار نمیکنهها. عزیزان جان گفتن که ما خسته میشیم. خب، تو اصلاً روند داری اشتباه میری. تو اصلاً اشتباهی برداشت کردی، عزیز جانم. اصلاً این نیست ماجرا. اگر تو داری مینویسی و ذهنت داره خسته میشه از این تکراری نوشتن، ماجرا اینه که تو داری مسیر اشتباه میری. تو اشتباه گرفتی، عزیزان جان. احساس پشت نوشتنه مهمه. احساس پشت نوشتنه مهمه. حالا این عزیز جانمون جوابش رو گرفت. یک سوال دیگه رو بخونم. جواب این عزیزمون تو همین سوالیه که من میخوام به شما بگم.
نوشته: «موقع نوشتن خواستهها گارد دارم. خوب دقت کنی مهمهها. موقع نوشتن خواستهها گارد دارم. اینقدر قبلا نوشتم و نرسیدم. فکر میکنم الان هم تاثیری نداره. حالم رو بد میکنه.»
فهمیدی چی شد؟ عزیزان جان، نوشتن یک ابزارِ. خوب دل بده گوش کن. نوشتن یک ابزارِ که ما داریم ازش استفاده میکنیم که چی بشه؟ که ذهنمون رو مرتب کنیم، ذهنمون رو کنترل کنیم. یک، دو، مهمهها. جریان اون احساس الهی رو به راه بندازیم. وگرنه صرف نوشتن، تکلیف مدرسه که نمینویسی صفحه سیاه کنم، این نیست.
پیشنهاد دارم یه تکنیک. یه تکنیک به عزیزان جانم میدهم. امروز این جوری بنویسیم. داشتههاتون هم باید همین جور باشه. نباید شما خسته بشین، بچهها. اونجایی که خسته، بابا مگه میشه خواستههاتو داری سفارش میدی؟ تو وقتی میخوای بری سفارش لباس بدی، مگه خسته میشی؟ نه! پول داشته باشی، میخوای مغازه رو همه رو بخری، چرا خسته میشی؟ چون اون احساسه. اها، حالا راجع بهش صحبت میکنیم. اون احساسه وقتی روشن بشه، مگه تو خسته میشی؟ آب داری میخوری، همش غرقی. داری سپاسگزاری کلامی میکنی، درسته؟ یه شرایطی هستی که تو نمیتونی الان تو دفتر عیار داری بنویسی، اما کلامی ذکرته. هم سپاسگزاری، هم از داشتهها، هم از خواستهها داری میگی مرور کن. الهی شکرت بابت اون خونهای که به من دادی. بابای چقدر ستونهاش زیباست! چقدر کفش و دوست دارم! چه سنگی کردم! رنگ سنگ کف خونه رو دیدی؟ بابایی جونم! غرق، غرق احساسش باید بکنی. داستان این است.
از نوشتن، ما داریم کمک میگیریم. خود نوشتنه که کاری نمیکنه. نوشتنه ابزار که یک شعلهی رو درون ما روشن کنه. نوشتنه یک ابزاری که ذهن ما به جای اینکه بخواد بره اینور اونور، ببندش روی نوشتن که نذاری جای دیگه بره. دست خودت باشه، بشین اینجا، جای دیگه نرو. غرق نوشتنی میتونی کلامی هم تکرار کنی. وقتی موقعیت ببین چجوریه: الهی صدهزار مرتبه شکرت! این مگه میتونه جای دیگه بره؟ گرفتیش محکم داری مینویسی. جم نمیتونه بخوره. مهمه!
حالا تکنیک رو داشته باش. داری خواستههاتو مینویسی. با احساس خوب، انگار بهش رسیدی. چیکار میکنی؟ در این لحظه باید مرحله به مرحله با شناختی که از خود داری، با فضایی که فراهم کردی، با تصویرسازی که کردی، این رو مرحله به مرحله عمیقترش کنی. پیشنهاد میکنم موقعی که داری خواستههاتو مینویسی، نوشتی، یه جا چشماتو ببند، غرق شو. اگر ماشین، من دارم. حالا مادیات مثال میزنمها، چون نوشت خواستهها اکثراً شمارو میدونم دیگه. باید داشته باشی. نوش جونتون! چرا که نه؟ چرا که نه؟ چرا نداشته باشی؟ خدا جون، چرا ما نداشته باشیم؟ ماشین خوب، خونه خوب، رابطه خوب، کار خوب. چه میدونم، هر چی مبل خوشگل تو خونه، یخچال خوب، جهیزیه برای دخترش، برای پسرش. چرا که نه؟
حالا، چشماتو میبندی، غرق میشی، احساس کن. اگر ماشین، احساس کن انگار پشت فرمون نشستی. تمام اینها ما داریم تلاش میکنیم، داریم سعی میکنیم که اون شعله روشن بشه. میدونی مثل چی؟ میخوای گاز روشن کنی، فندک میزنی. میخوای گاز روشن بشه. گاز بعضی وقتا هی بالا پایینش میکنی، دکمهش رو. یک جا روشن میشه. این همونه. نوشتنه یه جا که غرقی، یه جا اون احساس روشن میشه. من میخوام اون روشن بشه، شعله اون احساس الهی، اون جریان الهی. اون روشن، قیامت میکنه. دنبال اونیم ما.
پس نوشتن ابزار. سعی کن آره، اولش ذهن گارد داره. اما تو غرق شو. بچهها، عزیزان جانم، به این فکر کنید. این تخیل چیه که خداوند به ما داده؟ خدا، گاد، الله، هر چی که تو قبولش داری، اون نیروی برتر. این تخیل رو چرا به ما داده؟ شاه کلید! تخیل. آیا جایی باید بریم بخریم؟ باید پول بدیم؟ هزینه داره؟ نه، نه! این نعمت الهی مجانی در اختیارته. به اینها باید فکر کنیم. اینها اون کدهای مهمهها.
چیز عجیب غریبی بود. آپولو هوا کردیم. آ، یک چیزی رو در کاغذ بنویس، این رو مچاله کن، اجی ماجی ال ترجی، بعد بریز تو دریا، بعد برو اون ور، روش نمیدونم فلان کن. نه! الان ما چیز عجیب غریبی گفتیم. ولی چه شاه کلیدی بود! چه کد بزرگ الهی بود! چقدر با جان مون یک جایی از درون مون چقدر محکم باهاش هماهنگه. چقدر داره مهر تأیید میزنه که همینه. تخیل. نعمت الهیه. بدون اینکه زمان داشته باشه، میتونی بری، میتونید توی تخیلت بیای آمریکا پیش برادرت. اصلاً حد نداره، بینهایته. بینهایته. این رو چرا به ما داده؟ نمیخواین فکر کنید چرا؟ چه کدی درونشه؟ بعد حالا این تخیله رو… الله اکبر! دل حاضر باشه. این تخیل بیار بذار بغل این ایمان و توکل که دارم میگم. همه چیزه. میفهمی دارم راجع به چه چیزی حرف میزنم؟ تخیل حد نداره، مجانی. در جان من، در منِ، من هر جایی باشم، تو چهاردیواری من و کرده باشن، این همراه منه. بعد داستان ایمان، توکل و کجاست؟ اونم در جان منِ. الله اکبر! این دوتا یه کد بزرگی درونشه. من دیگه هیچی نمیگم.
برای امروز کافیه. به هم، چون نمیخوام حرف طولانی بشه، بخواهی جان کلام رو گم کنی. صحبتی که امروز شد، الهی الهی که با جانت بفهمی اش. اینقدر غرق صحبت شدیم. چاق سلامتی با دلبرم یادمون رفت. صحبت امروز خیلی مهم بود. عیب نداره برای آخرش از دل بر جانمان سپاسگزاری کنیم. از تو سپاسگزاریم، ای دلبر جان! از تویی که نفس ما رو میکشی، دورت بگردیم. از تویی که ما کودکیم، دیگه ما بچه میگیم، دورت بگردیم. دعایی ما این شکلیه. سپاسگزاری ما این شکلیه. هدایتمون کن، هدایتمون کن که همهمون، همه این همسفران جان، دست پر باشند. خودت دستمون رو بگیر، خودت تو این چالش هدایتمون. همهاش لطف توست که اینجا هستیم. لحظهای، لحظهای، لحظهای ما رو به حال خودمون رها نکن. یه چی بگم، بابا! نزار یک دم ما از تو جدا بشیم. یک دم و بازدم نذار دستمون از دست تو جدا بشه. هدایت کن، هدایت کن. الهی شکر، الهی صدهزار مرتبه شکرت! الهی صدهزار مرتبه شکرت!
عزیزان جانم، با دل قرص بنویسیم. با ایمان کودکان بنویسید خواستههاتونو. من لایق بهترینها هستم. دل قرص نگو من بدبخت، من بیچاره. حالا اینکه برای از اما بهترونه، نه نازنینم، از ما بهتر اون تویی. عیاردار تویی، جان تویی. خودت رو دست کم نگیر، نازنینم. خودتو تحویل بگیر. با دل قرص بنویس. به خود تیکه بد نزن. تو خدا رو داری، جون دلم! خدا که ولت نکرده. با این تمرینها جانانه باش، ببین چجوری اتفاق خوشگله میافته واست. تا همین الانش هم نشونهشو دیدی، ول نکن. نذار ذهنت بگه اینکه حالا که معمولی بود، نشونه نبود. اصلاً این چند وقت الان نشونه اومده، ذهنت برات عادیش نکنه. کوچک نکنه. کوچکترین نشونه که دیدی، بزرگش کن. بال و پر بهش بده. بزرگش کن. یه چیز کوچیکها رو تو بزرگش کن در ذهنت. تحویل بگیر نشونهها رو. ساده رد نشو. الهی شکرت! این پرنده چه خوشگل داره میخونه. امروز بچسبون به خودت. به خودت بگیر نشانهها رو. به خودت بگیر. تمام اینها. اون جریان رو، اون جریان الهی رو به راه میاندازه.
الهی الهی الهی! لایو امروز فهمیده باشی چی گفتم. همش هم لطف اوستها. اینکه میگم چی گفتم، همهاش لطف اوست. تک تک شما عزیزان جانم رو به دستان پرنعمت و پربرکت دلبر جانم میسپارم. الهی الهی که جانت سازش کوک باشه. جانانه کنار همیم. از جانت مراقبت میکنی. امروزها هر جایی پا نمیزاری، نازنینم، تو چالشی از جانت مراقبت کنی. حواست باشه. جایی که میدونی الان داری میری، راجع به چالش صحبت نکن. یهو چیزی پرت کنن سمتت، بخوان تورو حال تو جریانش و عوض کنن. نگو! فضایی که میبینی بستر فراهمه، اون طرف مقابل از جنس خودمونه، بهش بگو. کیف کن، باشه. ولی جایی که میبینی فضاش نیست، نگو. نازنینم، انرژی تو برای من تو این چالش مهمه. تمرکزت رو خودت باشه. تمرکز رو خودت باشه، عزیز جانم.
بسیار عالی! خیلی مراقب خودتون باشین. خیلی مراقب خودتون باشین. عزیز جانم، دلم نمیاد برم. من دوستون دارم.

ارسال نتایج به صورت صوتی یا ویدئویی
عزیز فایل صوتی یا ویدئویی نتایج خودت رو میتونی به آیدی تلگرام NATAYEJ18@ ارسال کنی تا بتونیم اون رو به دست بقیه همسفران برسونیم.

مشاهده لایو
شروع زمان مشاهده لایو بین ساعت ۵:۳۰ تا ۷:۰۰ صبح میباشد.
مثال: درصورتی که ساعت 6:59 صبح مشاهده لایو را شروع کنید میتوانید لایو را کامل ببینید در غیر اینصورت از ساعت ۷:۰۰ صبح دیگر امکان مشاهده لایو را نخواهید داشت و چالش را باید کلاً از روز اول آغاز کنید.

مشاهده لایو
شروع لایو ساعت ۵:۳۰ در صفحه اینستاگرام SoheilSangarzadeh2 می باشد،
پس از اتمام لایو، ویدیو ذخیره شده آن در اولین فرصت
از همین بخش در دسترس خواهد بود.

پادکست
زمان پخش اولین پادکست ساعت ۵:۰۰ صبح میباشد و در طول روز چندین پادکست منتشر خواهد گرفت.

رقص کنان
رقص کنان در ساعت ۵:۰۰ صبح باز خواهد شد.

دفتر عشق
دفتر عشق در ساعت 6:18 صبح باز خواهد شد و شما می توانید ذکر هر روز را در این بخش بنویسید.

تجربه امروز
تجربه امروز در ساعت 7:18 شب باز خواهد شد و شما میتوانید تجربه هر روز خود را در این بخش بنویسید.

دیدگاه من
دیدگاه من در ساعت 15:18 باز خواهد شد و شما می توانید دیدگاه خود را در خصوص سوال داده شده بنویسید.

حکایات و روایات
زمان مشاهده حکایات و روایات هر روز ساعت 7:18 شب میباشد.

داستان
شروع زمان مشاهده داستان هر روز در 3 مرحله (ساعت های 8:18 صبح، 2:18 ظهر و 8:18 شب) پخش خواهد شد..

استوری
زمان انتشار اولین استوری ساعت 5:00 صبح میباشد و در طول روز چندین استوری منتشر خواهد شد.

یارانِ جان
زمان پخش اولین محتوای یارانِ جان ساعت 8:18 صبح میباشد و در طول روز چندین محتوا منتشر خواهد شد.

قصه شب
زمان مشاهده قصه شب ساعت 8:18 شب میباشد.

شب شعر
زمان مشاهده شب شعر ساعت 8:18 شب میباشد.
تاکنون 361 دیدگاه نوشته شده
عزيز ديدگاه خودتو با عشق اينجا بنويس
اگر سرمونگیج رفت و پامون سر خورد تو دستمون رو بگیر نذار از مسیر خارج بشیم،تو بزرگی و مهربونی جیگر من💚🕊🙏🤍
تجربه ی شخصی من راجب نوشتن خواسته ها و نرسیدن به اونها ، اینه که....همونجور که استاد سنگر زاده گفتن: صرف نوشتن خواسته ها اهمیت نداره....اینکه تو تصور کنی و خیال کنی به اون خواسته رسیدی.... و خودت رو در شرایطی که اون رو داری متصور بشی ، مهم ترین شاه کلیده رسیدن به خواسته ها است.
باید حس کنیم که اون خواسته رو داریم.و از وجودش سپاس گزاری کنیم...باید باور کنیم که داریمش----- آره ، باور کن.....تو اون شغلی که در به در دنبالش بودی ....و آرزوت بود....رو الان داری.
تو داری الان لباس میخری برای شغل جدیدت....تو داری به بهترین شکل در سغلت خدمت میکنی به انسان ها و جهان...تو بهترین حقوق(n تومن) رو داری از طریق این شغل به دست می آری.
تو حق و حقوق خودت رو به بهترین شکل و در اسرع وقت از کارفرمات میگیری و یا اگه در شغلی خودت رو تصور کردی که کارفرمات خودتی ، متصور شو که تو بهترین درآمد رو هر ردز به دست میآری....
....
حالا این تصور رو چجوریه که بعضی افراد به راحتی انجام میدن و باورش میکنن و بعضی ها سخته براشون و حتی با هزار بار نوشتن هم نمیتونن تصور کنن....
ذهن اینجا داره کار خودشو انجام میده...ذهن منطقیه...و حساب کتاب داره طبق شرایطه موجود.
نگاه میکنه ببینه واقعیت چیه و اجازه نمیده خیال و تصور در تو پر و بال بگیره.
....
اما خبر خوب اینه که وقتی ما بابت داشته هامون از خداوند جانانه سپاس گزاری کنیم....
خداوند قدرت ذهن رو کم میکنه....چون تو انتخاب کردی که به قدرت ازلی و ابدی در جهان که اوست....تکیه کنی و اسیر شرایط موجود نشی.
و هر چه
ایمان و توکل ما به خداوند بیشتر باشه
او
خوشگل تر
هدایت میکنه.
#یقین دارم تا همین الان که داری این چالش رو انجام میدی کلی حس و حال الهی تجربه کردی که نمیتونی ازش ساده رد بشی.
حال و احساس ما تقشه ی راه جهان ما است .
و ما از طریق احساسمون ، جهانمون رو آباد میکنیم.
پس
پای این چالش رمون نازنینم🌱🕊🌞🤲
او هست که ما هستیم.
از بودن عشق و برکته نورش هست که ما اینجا در این محفل الهی جمع شدیم تا با هم قصری از محبت رو بنا کنیم.
که در اون کسی بالاتر از دیگری نیست چون هدف حفظ حرمت لحظات و با خدا قدم برداشتن است.
خدایی که اومده تا جهان ما رو آباد کنه🌱🕊🌞
خدا قوت به جان شما استاد عزیزم 🌷
الهی هزاران مرتبه شکر که من رو در این مسیر الهی و کنار دوستان جااانم قرار دادی
الهی هزاران مرتبه شکر 🙏💚🌱🌞
💚💚💚💚💚💚💚💚💚
یه روز جانانه دیگه یه فرصت دیگه
💚💚💚💚💚💚💚
تجربه ی من اینه که
هدف از تکرار نوشتن خواسته اینه که ما بتونیم با تخیلمون عمیق تر هم راه بشیم. تا جایی که مثلا در حین نوشتنه خواسته ای مثل داشتن ماشین حین نوشتن تصویره رانندگی کردن خودمون رو در حاله ، تصویره سوار و پیاده شدن از ماشین...دست کشیدن روی درب ماشین مون ببینیم.ببینیم که داریم توی ماشینمون با اعتماد به نفس رانندگی میکنیم و پادکست های قبیله ی الهی sbf رو گوش میدیم.💚🌱
اینها شاه کلیده رسیدنه به خواسته هاست.
باید خوشگل و ناز تصور کنیم.
سنگر زاده میگه: ما از نوشتن کمک میگیریم که به احساس خوب برسیم.
و از دیدگاه من اینکه استاد سنگرده میگن اگر موقع نوشتنه خواسته ها حس و حالتون خوب نیست،دارید اشتباه مسیر خواستن و طلب رو طی میکنید، برای اینه که بتونیم قوی تخیل کنیم...تا زمانی که حس ما خوب نباشه ...یعنی امیدوار به رسیدن به خواستمون نباشیم ...چطور میتونیم اون خواسته رو متصور بشیم و تخیل کنیم ؟؟؟
حالا
اینجا داستان تموم نمیشه...
فقط تخیل کافیه؟؟
فقط حس و حال خوب کافیه؟؟
سنگر زاده میگه: ایمان و توکل در جان ما است. و اساسا شاه کلید اصلی رسیدن به خواسته ها رو ایمان و توکل واقعی میدونن.
خیلی هامون به خاطر این از نوشتن و تخیل خسته میشیم.که ایمان و توکل نداریم ، باور نداریم که خداوند میتونه برای ما رقم بزنه. و اونجایی که سنگرزاده میگه:با دل قرص بنویس، یعنی ،با ایمان و توکله جانانه و الهی بنویس.
اجازه نده حجوم افکاره مایوسانه مانع از پر و بال گرفتنت بشن.
تو میتونی نازنینم.
اونجایی که سنگرزاده میگه : با خودت تکرار کن : من نرسم کی برسه!
داره از یک شاه کلید در وجود انسان صحبت میکنه:
به نام ایمان و توکل.💚
من یک روزی با ایمان و توکل قلبی از خدا خواستم در کنارم جمعی از انسان های امیدوار و پر انرژی و در مسیره جان باشند. و امروز ۲ ساله که از بودنم کنار اون انسان ها (اعضای قبیله ی الهی sbf) میگذره.
...
پس اگه برای من شد. برای تو هم میشه.
به قول سنگر زاده؛:
از ما بهترون تویی،جان ...تویی ..خدا رهات نکرده💚🙏
الهی صدهزار مرتبه شکرت من درسمو گرفتم
🕊️💪🌏💚
من توی چالش ۱۸روز هستم و روز چهارمم ولی امروز خواب موندم و درها برام بسته شدن .دوباره از روز اول شروع کنم؟؟
زندگی در بهشت.
تماااااااام
ولی اون دوست نداره روی سرم باشه اون دوست داره کنارم باشه دستم رو بگیره بغلم کنه این خدا عاشق منه و شاید هم اون بخاطر این عشقی که به من داره منو میپرسته
خدایا منو لایق عشق خودت کن 💚🌱
و خییلی معجزه وار به هر آنچه که نوشتیم برسیم.به لطف خودش
الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت این لایو بینظیر