در حال بارگذاری...

روز چهاردهم از چالش


لایو 58 – 1403/12/25

نسخه ویدئویی
نسخه صوتی
00:00
00:00

لایو روز چهاردهم (سال 1403)
چالش هجده روزه جان جانان

یکی بود، یکی نبود. به جز خدا کسی نبود. زیر گنبد کبود، یک روز صبح زود، یک شیر بزرگ، یک بچه کوچک به دنیا آورد. کجا؟ توی یک جنگل پر درخت؟ نه. توی یه غار بزرگ؟ نه. او بچه‌اش را توی یک قفس، در یک باغ‌وحش، توی یک شهر شلوغ به دنیا آورد.

چند روز گذشت، شیر کوچولو کمی بزرگ‌تر شد. او هر روز شیر مادرش را می‌خورد، با دم او بازی می‌کرد، از سر و کولش بالا می‌رفت. گاهی هم توی قفس راه می‌رفت. از اول قفس تا آخر قفس فقط ده قدم بود.

شیر کوچولو وقتی ده قدم جلو می‌رفت، سرش می‌خورد به میله‌های قفس و “دنگ” صدا می‌کرد و درد می‌گرفت. شیر کوچولو خیلی زود یاد گرفت که بعد از قدم دهم دیگه جلو نره. وقتی ده قدم می‌رفت، می‌نشست و دست و صورتش را می‌لیسید.

نگهبان باغ‌وحش هر روز می‌اومد و در قفس را باز می‌کرد، برای مادر شیر کوچولو آب و غذا می‌ذاشت، بعد هم در قفس را می‌بست و می‌رفت. یک روز نگهبان باغ‌وحش یادش رفت در قفس را ببنده، در باز موند و شیر کوچولو از لای در، بیرون را تماشا کرد. بعد پایش را از قفس بیرون گذاشت و راه افتاد.

ده قدم رفت، رسید به باغچه‌ای که یک بوته بزرگ گل یاس توش بود. شیر کوچولو جلوتر نرفت، او ده قدم برداشته بود. خیال می‌کرد اگر قدم یازدهم را برداره، سرش می‌خوره به میله‌های قفس و “دنگ” صدا می‌کنه. زیر بوته گل یاس نشست، برایش خیلی عجیب بود، چون همیشه دم که می‌رفت، می‌رسید به میله‌های قفس، ولی حالا زیر یک بوته یاس پر از گل نشسته بود، جایی که هیچ‌کس او را نمی‌دید.

هر چی فکر کرد، چیزی نفهمید، اون وقت سرش را روی دست‌هاش گذاشت و خوابید. از اون طرف، نگهبان باغ‌وحش یک دفعه یادش اومد که در قفس شیرها را نبسته، فهمید که چه دست‌گلی به آب داده.

مأمورهای باغ‌وحش همه‌جا را گشتند، ولی شیر کوچولو را پیدا نکردند. فکر کردند حتماً از باغ‌وحش بیرون رفته. اون وقت گم شدن شیر کوچولو را از رادیو به مردم شهر خبر دادند. مردم وقتی شنیدند، گفتند: “چه خوب شد، حالا شیر کوچولو می‌فهمه که دنیا خیلی بزرگ‌تر از قفس کوچک اوست.”

مأمورهای باغ‌وحش، پلیس را هم خبر کردند. اونا همه جای شهر را دنبال شیر کوچولو گشتند، اما او را پیدا نکردند. شیر کوچولو از این ماجراها بی‌خبر بود، چون قدم یازدهم را برنداشته بود، او زیر بوته گل یاس خواب، خواب بود.

مأمورهای باغ‌وحش و پلیس همه جای شهر را گشتند، اما شیر کوچولو را پیدا نکردند. اون وقت باز هم از رادیو به مردم شهر خبر دادند که شیر فراری در شهر نیست، حتماً به کوه رفته. مردم از شنیدن این خبر خوشحال شدند و گفتند: “دیگه از این بهتر نمیشه، حالا شیر کوچولو می‌فهمه که کوه چیه و آسمون چقدر بلنده و دنیا چقدر بزرگ‌تر و قشنگ‌تر از قفسی ده‌قدمی اوست.”

اما شیر کوچولو هیچ‌کدوم از این‌ها را نفهمیده بود، چون هنوز قدم یازدهم را برنداشته بود، او زیر بوته‌ی گل یاس خواب، خواب، خواب بود. همون موقع نگهبان باغ‌وحش یادش افتاد که وقت غذا دادن به شیر‌هاست، در قفس را باز کرد و غذای شیرها رو توی قفس گذاشت.

شیر کوچولو بوی غذا را حس کرد، از خواب بیدار شد، چشم‌های خواب‌آلودش را مالید، بعد ده قدم دوید و از لای در قفس که باز بود، برگشت توی قفس، پرید سر ظرف غذا، شروع به خوردن کرد.

نگهبان باغ‌وحش تا او را دید، از خوشحالی فریاد کشید، بالا و پایین پرید و همه را خبر کرد. چند دقیقه بعد از رادیو به مردم خبر دادند که شیر کوچولو به نفس خودش برگشته. مردم شهر تا این خبر را شنیدند، با غصه گفتند: “چه بد شد، شیر کوچولو نفهمید که دنیا چقدر بزرگ و قشنگه.”

حالا سال‌های سال از این اتفاق گذشته. بچه‌شیر بزرگ شده و خودش چند تا بچه داره، اما هنوز هم نمی‌دونه اگر اون روز قدم یازدهم را برمی‌داشت، سرش به میله قفس نمی‌خورد. هنوز هم نمی‌دونه اگر قدم دوازدهم و بعد قدم‌های دیگه را برمی‌داشت، می‌تونست تا کجا بره و چه چیزها ببینه.

این روزها بچه‌هاش هم قدم‌هاشون را می‌شمارن، قفسشون بیشتر از ده قدم نیست. یکی از اونا همیشه سعی می‌کنه سرش را از لای میله‌های قفس بیرون بیاره، شاید او یک روز از قفس بیرون بیاد و ده قدم، یازده قدم، صد قدم و هزار قدم جلو بره، شاید بچه‌هاش را توی کوه به دنیا بیاره.

به به، به به، به به، درود به روی ماهتون، درود به روی ماهتون عزیزان جانم. عجب پادکستی بود از یاران شیران جان قبیله، تو این پادکست سه هزار و صد و هیجده جلد کتاب حرف بود. به به به، به به به.

درود به روی ماه عزیزان جان، خدا قوت به جانتون، خدا قوت به جانتون، الهی صد هزار مرتبه شکر که در روز چهاردهم هم حضور داریم، چهار روز دیگه بیشتر نمونده، چهار روز مونده به پایان چالش هیجده‌روز شکرگزاری جان جانان، الهی که تا روز هجدهم جانانه قدم برداری و وایستی.

خیلی خوش اومدین، خیلی خوش اومدین عزیزان جانم، برای خودتون ایستاده کف بزنید، برای خودتون ایستاده کف بزنید که تا روز چهاردهم خودتون و جانانه رسوندین، خدا قوت، خدا قوت، خدا قوت، بسیار عالی، بسیار عالی، شروع کنیم عزیزان جان.

۳۰ ثانیه دیگه شروع می‌کنیم، خدا قوت، خدا قوت، روز چهاردهم، بله، بله، مثل برق گذشت، خدا قوت بهتون، خدا قوت، خدا قوت، جانانه ادامه بدین، جانان ادامه بدین، بسیار عالی، بسیار عالی.

الهی به امید تو، الهی به امید تو، الهی به امید تو ای دلبرجان، الهی به امید تو ای ارباب جهان، الهی به امید تویی که نفس ما رو می‌کشی، قلب ما رو می‌تپی، الهی به امید تویی که از رگ گردن به ما نزدیک‌تری، خودت ما رو مثل همیشه خوشگل و ناز هدایت کن، در مسیر حق، در مسیر فطرت ذات الهی‌مون، در مسیر خودت که به جان نزدیک‌تر بشیم، الهی به امید تو، الهی به امید تو، الهی به امید تو.

روز چهاردهم، تمرین که قشنگ توی سایت sangarzadeh.com توضیح داده شده، از این فرصت استفاده کنیم، یه کوچولو در مورد بخشش خود با هم گپ بزنیم، خیلی مهمه موضوع بخشش خود، اینکه خودمون رو سرزنش نکنیم بابت اشتباهاتی که کردیم، یه کوچولو با هم گپ می‌زنیم و می‌رید جانانه روز چهاردهم تو شروع می‌کنی.

دل عزیزان جانم حاضر باشه، چون نکات مهمه، نکاتی که امروز می‌خوایم در موردش صحبت کنیم، بسیار مهمه، تا حالا شده به خودت بگی: “این چه کاریه که کردم؟ این چه کاری بود کردم؟ این چه حرفی بود زدم؟ کاش برمی‌گشتم عقب.”

این دیالوگ، این جمله‌ها برای خیلی‌هاتون آشناست، شاید هر روز دارین این جنس دیالوگ رو با خودتون زمزمه می‌کنین، خیلی مهمه، انگار داری که خودت و شکنجه می‌کنی، سوال مهم اینجاست که این سرزنش کردن بابت اون انتخاب‌ها، اون اشتباهاتی که از نگاه خودت بوده، این سرزنش کردن آیا چیزی رو تغییر میده؟ آیا باعث میشه که اتفاقی جدید بیفته؟

این سرزنش کردن شبیه این می‌مونه که انگار خودت و انداختی توی یک زندان و اون زندانی که خودت ساختی و کلید اون زندان هم انداختی دور، هی خودخوری، هی برمی‌گردی، مرور می‌کنی گذشته رو، چه اتفاقی می‌افته؟ لحظه حال رو از دست می‌دی، آینده هم از دست می‌دی، چون همه‌اش غرق گذشته شدی، دردی دوا نمی‌کنه.

عزیزان جان، اشتباهات ما، خوب دل بده، مهمه، اشتباهات ما بخشی از رشد این مسیره، آخ که چقدر این مهمه، این اشتباهات ما بخشی از رشد ماست در مسیری که داریم در این زندگی طی می‌کنیم، اما تو از صبح تا شب داری خودت و سرزنش می‌کنی.

اشتباهات تو، خوب دل بده، بخشی از رشد توئه تو این مسیر، نه نشانه‌ی بی‌ارزشی تو، خیلی مهمه چه‌جوری داری برخورد می‌کنی باهاش بچه‌ها، عزیزان جان، با خودت مثل یه دوست، مثل یک رفیق، رفیق مهربون برخورد کنیم، خیلی مهمه، خیلی تأثیر می‌ذاره تو کیفیت زندگی تو.

کمک می‌کنه که کیفیت زندگی تو نیاد پایین، وقتی که کیفیت زندگی تو بالا نگه داری، تصمیم درست می‌گیری، انتخاب‌های درست می‌کنی، چون رفیقی با خودت، چون آگاهی نسبت به این موضوع که آقا، اشتباهات من بخشی از این مسیر، اصلاً رشد از دل این اشتباهات میاد، اصلاً ما توی زندگی مگه میشه که اشتباهی نکنیم؟

خیلی در مورد بخشش خود تو این سال‌ها صحبت کردم، میشه تو زندگی ما هیچ اشتباهی نکنیم؟ اصلاً آیا بوده کسی که ادعا کنه من هیچ اشتباهی نکردم؟ در طول تاریخ اصلاً داشتیم همچین چیزی؟ اصلاً رشد از دل این اشتباهات ما میاد عزیزان جانم، بچه‌ها.

این خودخوریه که همش گیر کنی توی اشتباهاتت: “چرا این کار و کردم؟ چرا این انتخاب و کردم؟” اون موقع که انتخاب کردی، زورت، آگاهیت در همون سطح بود، اون باعث شده که امروز این درک و داری، میگی اون انتخابه خوب نبود و حواست هست چقدر به رشد تو، حالا جدایی از اون داستانی که تو اشتباه کردی، حواست هست همون اشتباهه و امروز درکی که پیدا کردی ازش، تو چه جاهای دیگه‌ای زندگی به رشد تو کمک کرده؟

چقدر زیبا تو رو به پختگی رسونده، فقط اون داستانه نیست که تو اشتباه کردی، اون باعث میشه خیلی جاهای دیگه‌ی زندگی تو پخته بشی، کل داستان اینه، ما فکر می‌کنیم که قراره در این جهانه فیزیکی، در این جهان، اصلاً بابا، جهان مادی، تمام جذابیتش به همین اشتباهات ماست.

اصلاً امکان نداره، حالا یه زمان هستش تو دیگه نسبت به این آگاهی که آقا جون من، این کاره الان اشتباهه، من انجام بدم، زمانی که نسبت بهش آگاه باشی، این دیگه غلط زیادیه، وقتی نسبت بهش آگاهی: “آقا جون من، این سیم برق لخته، دست بزنم، من و می‌گیره.”

یه زمان هست یک اشتباهی می‌کنن که نسبت بهش آگاهی نداشتی، اون اومده تو رو به پختگی برسونه، رشدی در دلشه، اصلاً رشد اونجا اتفاق می‌افته، نه تو خوش‌خوش مستون، این و بنویسین: “رشد توی فقط چیزهای مثبت اتفاق نمی‌افته.”

از نگاه ما مثبت و منفی، از نگاه ما آدما، منطق دارم میگم، یه مسیری رو مستقیم بری، همه‌چی هم گل و بلبل باشه، چالشی نیومده سر راهت، تو رو درگیر، چیزی که تو رو درگیر کنه، درونش رشده، پس الهی صد هزار مرتبه شکر بابت تمام اشتباهایی که کردیم.

اگه قرار بود اشتباهی نکنیم، اصلاً چیزی به نام اشتباه، دلبرجام به وجود نمی‌آورد، پس الان که هست، حتماً نیازه که هست، خیلی ساده است‌ها، مسیری که داریم می‌ریم، خیلی ساده است، اگر تو اشتباهی کردی، نسبت به سطح آگاهی اون زمانت بوده، اصلاً عزیزان.

دست و بالم بسته است، یه سری صحبت‌ها رو بخوام بکنم، باید بنشینم چندین ساعت، چندین روز توضیح بدم که منظورم از اون آقا چی بود، اشتباهی برداشت نشه، عزیزان، مسیر رسیدن به جان، یه کوچولو کشف کنید جهان درونت رو، خوبه، از دل همین اشتباهاتت.

حرف یه ذره تنده، عیب نداره، باید تو درک کنی، خدا رو می‌خوای ملاقات کنی؟ خدا رو می‌خوای بشناسی؟ خود رو، جان رو، حقیقت، اون نیرویی که در این عالم با هر دم و بازدم تو در حال جریانه، می‌خوای ذره‌ای باهاش هماهنگ بشی؟ از دل یقه‌به‌یقه شدن با اوست.

یعنی یه جایی می‌رسه که دیگه هر چی از دهنت درمیاد، میگی، اون و باید بری، باید بره، اون سیاهیه جزوی از مسیره، تا اونم نباشه، اصلاً تو نور و نمی‌فهمی، تا اون خشمه، تا اون کینه، نفرته نباشه، اصلاً تو معنی محبت و عشق را نمی‌فهمی که آقا فرق اینا چیه؟

اون و می‌ری تجربه می‌کنی، بعد میای میگی: “اهِ، چقدر این خوشمزه است”، چون اون و دیدی، اگه اون و ندیده باشی که اصلاً نمی‌تونی بفهمی اصلاً عشق یعنی چی، کلمه نیست که، محبت یعنی چی، این هم همینه.

تک‌تک اشتباه‌هایی که کردیم، انتخاب‌هایی کردیم، هر چی می‌تونه باشه‌ها، کسب‌وکارت رفتی، اون چیزی که می‌خواستی نشده، خوردی زمین، از نگاه خودت که خوردن زمینی وجود نداره، تو رو به یک پختگی رسوند، اما این‌قدر تو درگیر اون چیز منفی شدی که اون پختگی رو نسبت بهش آگاه نیستی که: “بابا، اون اومد چی‌کار کرد؟”

گم شد، درس مهمه که از اون اتفاق باید می‌گرفتی گم شد، چون غرق چیز دیگه شدی، تو رابطه رفتی، به هر دلیلی به هم خورد، جدا شدی، اوکی، توی اون تایمی که باهاش بودی، یه درسی داشت، تایمش همون‌قدر بود.

این خیلی سطحیه که: “آی، من و ول کرد”، این که دیگه خیلی سطحیه، پس تو خیلی هنوز کار داری، عجب، پس نکن، تو هنوز توی یه سری چیزهای سطحی فعلاً موندی، هنوز بایستی، جهان باهات کار داره هنوز، مرتبه آروم‌آرومه، این‌جوری نیست که بری که باید بجوشه از درونت، بفهمی.

فست‌فودی نیست که سریع بگیری و بری: “من فهمیدم”، نه، این‌جوری نیست، اگر بفهمی، در رفتار، در کلامت، در قدم‌هات مشخص میشه، خودت متوجه می‌شی، پس این مهمه، با خودتون رفیق باشین، خودتون رو تحویل بگیرین، خودت رو شکنجه نکن.

“بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست، در خود به طلب هر آنچه خواهی که تویی”، خودت داری خودت و شکنجه می‌کنی، هنوز نفهمیدیم که این داستان جهان مادی چیه، ما الان اینجا چی‌کار می‌کنیم؟ چی‌کار داریم اینجا؟

همین اومدیم که بخوریم و بخوابیم، یه ازدواجی و یه رابطه جنسی و یه پولی، همین؟ خیلی بیخوده، خیلی مزخرفه اگر اینه، چرته، نه، داستان این نیست، این خیلی سطحیه اگه بخوای این‌جوری ببینیش که اکثریت مردم جهان دارن این‌جوری می‌بینن، کاری کردن که این‌جوری تو این لِوِل بمونن.

اکثریت، چون به نفع خیلی‌هاست، کولی می‌گیرن، اصلاً یکی از کارهاست که آدم‌ها رو توی اون احساس گناه نگه دارن، خودت بفهم، از بچگی همین‌جوری بوده، تو خانواده، تو مدرسه: “خاک تو سرت، نمره‌ات این شد”، هی ما رو مقایسه کردن، هی اشتباه، اشتباهات و این مدلی برای ما ترجمه کردند، از همون بچگی.

الان هم که در کل جهان، این سیستم داره، حالا یک کشور کمتر، یه کشور بیشتر، آدم‌ها رو تو احساس گناه نگه دارن: “اشتباه کردی، خاک تو سرت، بدبخت، بیچاره”، چه اتفاقی می‌افته؟ قدرت تصمیم‌گیری از تو گرفته میشه، شهود و الهام تعطیل، تعطیل، چون تو در زندانی هستی.

هی داری خودخوری می‌کنی بابت اون اشتباهت، کل داستان اینه، الهام و شهود تو کرکره‌اش کشیده بشه پایین، شات‌داون می‌شی، چون اونجا خطرناکه، الهام و شهود، تو نباید بفهمی، بمباران می‌شی که تو نفهمی، به اونجا وصل نشی، چون به اونجا وصل بشی، بازی رو خوب نمی‌تونن کولی بگیرن.

پس از این زندانی که درست کردی، آگاه باش، بیا بیرون، الهی شکر بابت اشتباهاتی که کردم، همه‌اش درس بود، یه دونه اشتباه به من بگو که کردی و توش درس نبوده باشه، یک دونه، نداریم، بچه‌ها، می‌فهمین دارم چی میگم؟

خیلی ساده داریم صحبت می‌کنیم، اصلاً چیز پیچیده‌ای من به تو نمیگم، یعنی تو هر سطحی باشی، این‌قدر دارم روان صحبت می‌کنم که متوجه بشی، چون اصلاً بلد نیستم، اینکه میگم دارم روان صحبت می‌کنم، جور دیگه‌ای هم بلد نیستم صحبت کنم، این‌جوری من فهمیدم، مسیری رو که به لطف خودش سال‌هاست سعی کردم بمونم تو این مسیر، این‌جوری ساده است عزیزان جانم.

احساس گناه و یه کوچولو بگم، حرف و تمام کنم، اینو گوش کن، این بخش از صحبتم بسیار مهمه، بسیار مهمه، بنویس، بنویس: “احساس گناه اگر، خوب دل بده، اگر احساس گناه داره تو رو به سمت جبران، به سمت تغییر می‌بره، مفیده.”

احساس گناهی که داره تو رو به سمت جبران، مهمه‌ها، و به سمت تغییر می‌بره، مفیده، عالی، عالیه، عالیه، اما احساس گناهی که داره تو رو بی‌ارزش می‌شماره که تو خودخوری کنی، رهاش کن، رها، نداریم، نداریم.

این حالا مفصله، اما یه‌جوری گفتم که قشنگ بتونی متوجه بشی، حداقل نکته مهم بود‌ها، نکته بسیار مهم بود، سال‌ها که نه، صدها سال، دویست سال، سیصد سال، چهارصد سال، پانصد سال، ششصد، هزار سال، تو تمام ادیان از این احساس گناه، از همه کولی گرفتن، همه، همه، همه، حالا نمی‌خوام ورود کنم، چون حرف تمام.

یه کوچولو کامنت و باز کنیم، لایو امروز بسیار مهم بود، خیلی برام عزیزی، این و فقط شیران قبیله و حالا بخش پادشاهان، اونا بهتر می‌فهمن که چه نکته‌ی مهمی رو اینجا امروز، چون اصلاً راجع به این چیزا، این‌قدر چون این‌ها نیاز به مقدمه داره، اما نیست، باید نسبت به خیلی چیزها آگاه باشی.

دیگه وقتی اینکه بخوای بنشینی بازی دربیاری، نداریم، ابداً، تایم نیست، دیگه بسه دیگه، بسه هرچی کولی دادی، Wake up، بیدار شو، الهی بیدار شو، فرق می‌کنه، الهی، امروز روز چهاردهم، روزها روزهای ویژه‌ای‌ها، ماه رمضون هم تنگشه، از این انرژی الهی استفاده کنین بچه‌ها.

دیگه پا نمی‌ده‌ها، سال دیگه که ماه رمضون اصلاً این تایم، ببین روزی که شروع کردیم، روز اول، می‌خوای ساده از اینا بگذری؟ دلت حاضر باشه، چشمات و درشت کن، یه آب یخ بزن صورتت که بسه دیگه، بزن زیر میز، بازی رو خراب کن، یک‌بار برای همیشه، بسه، از این قفس بیا بیرون.

هی خودخوری، هی خودخوری، چی‌کار داری می‌کنی با خودت؟ این خود ناشکریه، با خودت مهربون رفتار کن، بابا، خودمون و تحویل بگیریم، با خودمون رفیق باشیم، چی‌کار داریم می‌کنیم؟ تقی به توقی می‌خوره، هی می‌شینی خودت و سرزنش می‌کنی؟

بابا، درس داره، “ولم کرد، رفت”، عیب نداره، جهنم که رفت، مگه کسی از پدر و مادر، همه می‌رن، تو خودتی و خودت، کجایی؟ با هشت میلیارد دست هست، رفت، اوکی، درسش و بردار، کیف کردی توی اون تایم، خداحافظ، کسب‌وکارم فلان شد، عیب نداره، چه کسا بودن که صد بار تو کسب‌وکار خوردن زمین، دوباره، بابا، خدا هست.

تو فکر می‌کنی خودتی؟ نه، تو فقط دلت و حاضر کن، درس رو بردار، او مدد می‌کنه، کجای؟ بچه‌ها، یه کوچولو بزرگ فکر کنیم، الهی فکر کنیم، الهی فکر کنیم، در قدم اول، رفاقت با خود، جانانه از همین امروز عهد ببند با خودت، تو سر این بچه نزنیم.

هر اتفاقی افتاد، یه خلوت، یه سکوت، یه نوشتن، چه درسی داره؟ بابا، الهی اندیشه کن به اتفاق‌ها، عکس‌العمل الهی، تو نماد عظمت جان جانانی، سطحی برخورد نکن، شیطانی برخورد نکن، کودکانه با نجواهای ذهن برخورد نکن، سعی‌تون و بکنید.

تمام اتفاق‌هایی که داره میاد سر راه‌مون، برای رشد توئه، همه‌اش، تو هنوز گیر کردی توی این تن و این جهان، این زرق و، هنوز تو زرق‌وبرقی، اوکی، اینا خوبه‌ها، بایدم بری سمتش، اما این‌ها ابزاره، این‌ها ابزاره، کجایی تو؟

تایم داره می‌ره، داری چی‌کار می‌کنی؟ بیا بشین از رشد درونیت به من بگو، ببینم چه خبر از جهان درونت؟ تمام اتفاق‌ها، چه خوب، چه اتفاق‌هایی که به ظاهر بد، همش برای رشد توئه، نه گیر کن تو اتفاق خوبه: “به به و چه چه، فلان”، نه اون اتفاق منفی بخواد تو رو زیادی به هم بریزه، اوکی، یه تایمی به خودت بده، خودت و جمع‌وجور کن.

نه به خود غره شو تو اون اتفاق خوشگله‌ای که افتاد، اونم موندگار نیست‌ها، اون درس داره، درس رو برنداری، سقوط می‌کنی که درسشو یه بار دیگه پاس کنی، درس داره، این‌ها همه‌اش ابزار برای رشد تو، حرف تمام، لایو امروز، الهی صد هزار مرتبه شکر.

جانانه قدم بردارین، الهی، مشتی، انگار نماینده اویی، محکم، ضعیف خودت و جلوه نده، نمی‌خوام بگم توقع زیادی هم از خودت داشته باش، از اون‌وری هم نیفتی‌ها، نه، نسبت بهش آگاه باش، همین توقع بی‌جا هم از خودت نداشته باش، نسبت بهش آگاه باش که آقا، این اتفاقات، چه خوب، چه بد، برای رشد منه.

من نه تو اون اتفاق خوبه گیر کنم، نه تو اون اتفاقی که ظاهرش خوب نیست، لایو امروز، نوش‌جون همه‌مون، سپاس‌گزاریم از او که مدد کرد، تک‌تک شما عزیزان جانم رو به دستان پرنعمت و پربرکت دلبر جانم می‌سپارم.

مراقب خودتون باشین، جانانه قدم بردارین، ساعت ۸:۱۸ دقیقه به وقت ایران، لایو شب‌نشینی‌مون شروع میشه، چهار روز دیگه بیشتر نمونده، این چهار روزه هم جانانه استفاده کنین، الهی به امید تو بگو، روزت و شروع کن، تا دقایق دیگه این لایو هم توی سایت sangarzadeh.com آپلود میشه، در اتاق روز چهاردهم، الهی شکرت.


تاکنون 295 دیدگاه نوشته شده
عزيز ديدگاه خودتو با عشق اينجا بنويس

× برای درج دیدگاه باید وارد حساب کاربری شوید.
  • بیرون زتو نیست هر آنچه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی 🌱🕊️
  • الهی به‌ امید تو 
    قدم های که‌ بر میدارم 
    الهی توکل بر تو 
    💚💚
  • الهی به امید تو ای ارباب جهان 
    در کل جهان کاری میکنند که انسان‌ها احساس گنا داشته باشند تا الهام و شهود  نداشته باشن و همش در گیر اشتباهاشون باشن احساس گناه کنند تا به جان شون نزدیک نشن و آگاهی و معنای الهی از اتفاقات یا تصمیمات به دست نیارن   همش به بازی بیرون و خود خوری توجه کنند داشته هاشون رو نبین احساس گناه کنند  نا شکر باشند... باید شش دونگ حواسم باشه زمانی که با خودم رفیق باشم خلوت سکوت داشته باشم الهی اندیشه کنم  تمام اتفاقات باعث بشه پله ای بشه برای رشد و  آگاهی من زمانی که دست در دست دلبر جان از اتفاقات در مسیر زندگی درسها و آگاهی های ناب را با عشـــــق و جان دریافت کنم شکرگزار هر آنچه که هست باشم مراقب حال الهیم باشم با امید و ایمان و توکل به سمت اهدافم حرکت کنم با نیت الهی قدم بر دارم  با هر دم با هر بازدم بهشت رو تجربه می کنم و مراقب سرزمین وجودم باشم هر چیزی را نبینم و نشنوم و به زبان نیارم
    خدا را در همه چیز ببینم الهی رفتار کنم  هر لحظه به حان به یار دیرین نزدیک تر می شم  و زندگی ناب و الهی را تجربه می کنم الهی مدد کن تا هر لحظه با تو برای تو به عشـــــق تو زندگی کنم و در مسیر نور عشـــــق و آگاهی قدم بر دارم آمین یا رب العالمین 💚💚💚
  • «✨اهدنا صراط المستیم ، صراط الذین انعمت علیهم غیر مغضوب علیهم و الضالین»✨
    تو چاق سلامتی کردن داداش با دلبر معنی این آیه هم هست
    ✨خودت مارو خوشکل و ناز هدایت کن در مسیر حق ، در مسیر جان ✨
  • یعنی من عاشق این چاق  سلامتی کردن داداشم ،
    قربونت برم الهی داداشم,
    تو این چاق  سلامتی کردنت هزار تا درس هست 
    معنی خود« سوره حمد» هست اما کودکانه
    منم یاد گرفتم تو نمازم میگم دلبر میخام کودکانه باهات عاشقی کنم
    ✨الهی به امید تو ای ارباب جهان  «الحمدلله رب العالمین»✨
  • اتفاقات، چه خوب، چه بد، برای رشد منه.
    من نه تو اون اتفاق خوبه گیر کنم، نه تو اون اتفاقی که ظاهرش خوب نیست.
    👌
  • احساس گناهی که تو را به سمت جبران و تغییر می‌بره عالیه اما احساس گناهی که داره تو را بی ارزش می‌کنه که تو خچد خوری  کنی را رها کن.👌
  • او هدایت میکند  فقط از خودش بخواه فقط به او توکل کن خدایا شکرت 🌠
    خدا جونم الهی شکر که منو امروز بیدار کردی بدون اینکه ساعت کوک کنم چون فقط از خودت خواستم که تو این چالش منو هدایت کنی  خدایا با خودم مرور میکنم من مسئول زندگی خودم هستم من مرور میکنم که تو معجزه می‌کنی من تکرار میکنم که تو یررکتر از آنچیزی هستی که وصف میشوی .
    خداوندا فقط تو را می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌جویم...
    خدایا خودت من رو یاری کن که مسئولیت الهی خودم رو در این دنیا آنطوری انجام دهم که تو میخواهی خدایا خودت منو هدایت کن 🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت برای تمام اشتباهاتی که داشتم همش درس بود و من رو به اینجا رسونده🌱🌻
  • لایو امروز: از تمام اشتباهاتم درس می گیرم و می ذارم تو کوله پشتی ام حرکت می کنم توش گیر نمی کنم. تا اشتباه هم نکنیم رشد نمی کنیم از کودکی به ما اشتباه فهموندن که نباید اشتباه کنی..... خودخوری نمی کنم. 
  • خود خوری نکن. خدا هست. درست بردار بذار تو کوله پشتی ات حرکت کن. الهی فکر کنیم. رفاقت با خودت جانانه همین امروز. جانانه. خلوت و سکوت با خودت. عکس العمل الهی داشته باش. کودکانه برخورد نکن. همه اتفاقات برای رشد ماست. اتفاق منفی نباید بهمت بریز ه. درس داره 
  • لایو امروز عالی بود. توی این مورد همیشه باگ داشتم. ممنون داداش سهیل 
  • احساس گناهی که تو را به سمت جبران  و تغییر می بره عالیه. اما احساس گناهی که باعث میشه تو خودخوری کنی بی ارزش می شماره تو را. رهاش کن. 
  • اگر به دلبر جان وصل بشی خوب نمی تونن ازت کولی بگیرن. تمام سعی شون اینه که تو به دلبر جان وصل نشی. الهی شکرت بابت اشتباهاتم. همش درس بود. 
  • خدا را میخوای بشناسی از دل یقه با یقه شدن با اوست. تاریکی جزئی از مسیر هست. تا اون خشم، نفرت نباشه معنی عشق و معرفت را نمیفهمی. تو یه سری چیزای سطحی نمونید. با خودتون رفیق باشین خودت را تحویل بگیر شکنجه به خودت نده. بیرون زتو نیست هر آنچه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی. 
  • خداقوت به نور سهیل جان جانانم خدا قوت به استاد جانم💚💎 جان عیاردار سخن گفت از اعماق وجود اومد از عالم دیگر  الهی شکرت خداجونم برای بیداری اگاهی😍 جانانه تر از همیشه پای عهدم با تو هستم ای دلبر جانم تا صدای ناب الهیت رو بشنوم من باید نماد عظمتت باشم باید دست قدرتمندت باشم و به هدایت هر نفس تو یقین دارم بابایی جونم💚💚💜تو خود جهانی تو جان و جهانی 
  • خداجونم شکرت بابت تمام اشتباهاتم که باعث شدن رشد کنم و الان در این محفل الهی حضور داشته باشم💚راضیه جونم دوستت دارم عاشقتم رود زندگیم دلبرم قلبم😘😍💜💚💎
  • الهی شکرت بابت تمام گذشته م،با جان می پذیرم تا دری از درهای آگاهی ناب بروم باز بشه🌱
  • الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت اشتباهاتی که مرتکب شدم و تونستم ازشون درس بگیرم و در حد خودم رشد کنم💚💚💚
  • الهی برامون بمونی داداش الهی در مسیر نور و اگاهی  و حق  نزدیکتر بشیم   قدر این خانواده رو بدونیم  سپاسگزارم  
  • بیرون زتو نیست هر انچه که در عالم هست  از خود بطلب هر ان چه خواهی تویی  خدر رو شکر معنی این جمله حک شده در درونم  ودرک اگاهی  دارم
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت لایوهای آگاهی 🙏🌱🕊💚
    بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست 
    در خود بطلب، هر آنچه خواهی که تویی 💚
  • الهی شکرت یاری کن درک کنیم ، و نهادینه بشه تو وجودمون ، نازنیم ، 
    گوش کن دلبرم با جان
    گوش کن مهربانم 
    گوش کن یار دیرینم، خودخوری رو بزار کنار تو با عزتی به نام آزادی خلق شدی ، 
    در لحظه شگفت انگیز اکنون فارغ از هر محدودیت باوری عشق و انرژی همین لحظه رو دریاب ، 
    الهی شکر بابت آزادی و رهایی ، سپاسگزارم مهربانم🙏🏻💚☘️🌻
  • جزو  تاپ ۱۰  لایوهای داداش بود
    دمو بازدمت گرم جون دل ❤️💪🏽
    بمونی برامون
  • انکه برایت می ماند تنها خودت هست .
    🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
  • من وقتی درگیر  حس گناه و حس سرزنش خود هستم دیگر نمیتوانم به عظمت و بزرگی خود بپردازم  وقتی خودمو گناهکار حس کنم  دیگه نمیتونم خودمو عیاردار حس کنم . 
    اگاه باشم من در چه حس های هستم .
    🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
  • الهی اندیشه کن،سطحی برخورد نکن،خدایاااا شکرت بابت این لایو الهی
  • اون خیلی منتظر ماست اگر استاد میگن تایم کوتاه حتما هست ایشون حجت برای من خیلی عمق داره وقتی میگن تایم کوتاه
  • آنقدر تو سر این بچه زدیم که اون رفت یه گوشه تنها نشست و ما تنها رفتیم تو زندگی و گره پشت گره وقتش رسیده با جان آشتی کنیم اورا در آغوش بکشیم 
  • کسی اگه فقط همین لایو را  عزیزانم بتونه درک کنه به جان دلبرم قسم زندگی را برده😍😍😍
  • آخ که عاشق لایوها تونم داداش سهیل جان. پر از نکته پر از تلنگربه خودمون
  • الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت این آگاهی ها که هم راستا با چیزهای است که آگاه شده ام 
  • با خودم مثل یک دوست رفتار میکنم. انسان جایز الخطاست. من خودم را می بخشم.  عبارت پنجم:  من خودم را می بخشد. 👑🧿🤗☀️🤩🦋 درسهام رو میگیرم درسش رو می ذارم تو کوله پشتی ام و ادامه میدم! 
  • ذهن ما زندان است
    ما در آن زندانی
    قُفل آن را بشکن...!
    دَر آن را بگشای...!
    و بُرون آی...! از این دَخمه‌ی ظلمانی...!
    نگشايی گُلِ من
    خویش را حبس در آن خواهی کرد
    همدم جهل در آن خواهی شد
    همدم دانش و دانايی محدوده‌ی خویش
    و در این ویرانی
    هم‌چنان تنگ‌نظر می‌مانی
    هرکسی در قفسِ ذهنی خود زندانی‌ست
    ذهنِ بی‌پنجره دود‌آلود است
    ذهنِ بی‌پنجره بی‌فرجام است
    بگشاییم در این تاریکی روزنه‌ای
    بگذاریم زِ هر دَشت نسیمی بوَزد
    بگذاریم زِ هر موج خروشی بدمَد
    بگذاریم که هر کوه طنینی فکند
    بگذاریم زِ هر سوی پیامی برسد
    بگشايیم کمی پنجره را
    بفرستیم که اندیشه هوايی بخورد
    و به مهمانی عالم برود
    گاه عالم را در خود به ضیافت ببریم
    بگذاریم به آبادیِ عالم قدمی
    و بنوشیم ز میخانه‌ی هستی قَدَحی
    طعم احساس جهان را بچشیم
    و ببخشیم به احساس جهان خاطره‌ای
    ما به افکار جهان درس دهیم
    و زِ افکار جهان مشق کنیم
    و به میراث بشر
    دین خود را بدهیم
    سهم خود را ببریم
    خبری خوش باشیم
    و خروسی باشیم
    که سَحَر را به جهان مُژده دهیم
    نور را هدیه کنیم
    و بکوشيم جهان
    به طراوت و ترنم
    تسکین و تسلّی برسد
    و بروید گُلِ بیداری، دانايی، آبادی
    در ذهنِ زمان
    و بروید گُلِ بینايی، صلح، آزادی، عشق
    در قلبِ زمین
    ذهن ما باغچه است
    گُل در آن باید کاشت
    و نکاری گُل من
    علفِ هرز در آن
    زحمتِ کاشتن یک گُلِ سرخ
    کمتر از زحمت برداشتن
    هرزگی آن علف است
    گُل بکاریم بیا...
    تا مجال علفِ هرز فراهم نشود
    بی گُل‌آرايیِ ذهن
    نازنین! نازنین!
    نازنین!
    هرگز آدم، آدم نشود.
  • الهی صدهزار مرتبه شکررت...شکررررت...لایو صبح نجوای ذهن می‌گفت بخواب تکرارش نگاه کن بعدش  یه نیروی الهی چنان در جانم گفت بلند شو ..بلند شدم خدایا صدهزار مرتبه شکرت لایو شب هم گذاشتم شکر در حال تماشا کردن کار فنی پیش آمد خودمو سرزنش نمیکنم خدایا صدهزار مرتبه شکررت ممنونم از دلبر جان و این قبیله زیبا ممنونم ..ممنونم .ممنونم ...شکررت
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت برای لایو صبح که بیدار بودم ولی به یه جای دیگه سفر میکردم و اشتباهاتم میدیم و عشق میکردم الهی صد هزار مرتبه شکرت که از لایو شب جا موندم ولی به محض بالا اومدم با جان تماشامیکنم
  • الهی به امید تو دلبر جام
    در مسیر حق فطرت ذات الهی در مسیر خودت به جان نزدیک تر بشیم 
    الهی به امید تو
  • لایو الهی صدهزارمرتبه شکرت بی‌نظیر والهی وهزاران هزار کد ودرس توش بودخداجوووونم شکرت🙏🏻🤲💚💚💚
  • من در سفر بودم و ۲ روز درست نتونستم انجام بدم ، یه روز ساعت ۵:۳۰ توسنتم انجام بدم یه روز ساعت ۵:۱۵ … به نظرتون من یعنی نتونستم این ۱۸ روز رو منظم انجام بدم؟
    • سلام عزیزم این چالش مسابقه نیست نباید خودخوری کرد شما طبق شرایط و توان خودتون باید انجام بدید 
  • الهی به امیدتوای دلبرجانم💚💚💚
    درودوعشق براستادجانم الهی بی نهایت شکرت بابت حضورارزشمندالهیتون سپاسگزارم سپاسکزارم که هستین  این کلمه های الهیتون درهرلایوالهی  هزاران گنج ورازهست  فقط فقط بایدباجان حضورداشت واندیشیدسپاسگزارم سپاسگزارم استادمهربان جانم💚💚💚
  • الهی شکر عجب لایوی بود تمام صحبتها به جانم نشست انگار همه سوالاتم پاسخ داده شد الهی شکر حضورتون شکر کلامتون
  • لایو ها داره یه مرتبه ی دیگه ای میره 🤲الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت آگاهی جدیدم
  • الاهی صد هزار مرتبه شکررررر بابت حضورم در این لایو روز چهاردهم از چالش بی نظیرمون ،خدایاااااشکررررت...
  • داداش عجب لایوی 
    داداش بی نظیر بود
    تلنگر جانانه ای بود برای من
    امروز روز  بی نظیریی
  • داداش آخر لایو متوجه شدم بس که پلک نزدم چشمام خشک شده
    الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت این لایو مهم و بینظیر🙏🏼💚💚💚
  • داداش امروز حرفات مال من بود..دلم زخم بود اما آروم قلبم شدی...
  • یا حق 🌱خدایا شکرت بابت تمام اون اشتباهاتی که مرا به این جا رساند 🌱🌱🌱
1 2 3 5

ارسال نتایج به صورت صوتی یا ویدئویی

عزیز فایل صوتی یا ویدئویی نتایج خودت رو میتونی به آیدی تلگرام NATAYEJ18@ ارسال کنی تا بتونیم اون رو به دست بقیه همسفران برسونیم.

مشاهده لایو

شروع زمان مشاهده لایو بین ساعت ۵:۳۰ تا ۷:۰۰ صبح می‌باشد.
مثال: درصورتی که ساعت 6:59 صبح مشاهده لایو را شروع کنید می‌توانید لایو را کامل ببینید در غیر این‌صورت از ساعت ۷:۰۰ صبح دیگر امکان مشاهده لایو را نخواهید داشت و چالش را باید کلاً از روز اول آغاز کنید.

مشاهده لایو

شروع لایو ساعت ۵:۳۰ در صفحه اینستاگرام SoheilSangarzadeh2 می باشد،
پس از اتمام لایو، ویدیو ذخیره شده آن در اولین فرصت از همین بخش در دسترس خواهد بود.

پادکست

زمان پخش اولین پادکست ساعت ۵:۰۰ صبح می‌باشد و در طول روز چندین پادکست منتشر خواهد گرفت.

رقص کنان

رقص کنان در ساعت ۵:۰۰ صبح باز خواهد شد.

دفتر عشق

دفتر عشق در ساعت 6:18 صبح باز خواهد شد و شما می توانید ذکر هر روز را در این بخش بنویسید.

تجربه امروز

تجربه امروز در ساعت 7:18 شب باز خواهد شد و شما می‌توانید تجربه هر روز خود را در این بخش بنویسید.

دیدگاه من

دیدگاه من در ساعت 15:18 باز خواهد شد و شما می توانید دیدگاه خود را در خصوص سوال داده شده بنویسید.

حکایات و روایات

زمان مشاهده حکایات و روایات هر روز ساعت 7:18 شب می‌باشد.

داستان

شروع زمان مشاهده داستان هر روز در 3 مرحله (ساعت های 8:18 صبح، 2:18 ظهر و 8:18 شب) پخش خواهد شد..

استوری

زمان انتشار اولین استوری ساعت 5:00 صبح می‌باشد و در طول روز چندین استوری منتشر خواهد شد.

یارانِ جان

زمان پخش اولین محتوای یارانِ جان ساعت 8:18 صبح می‌باشد و در طول روز چندین محتوا منتشر خواهد شد.

قصه شب

زمان مشاهده قصه شب ساعت 8:18 شب می‌باشد.

شب شعر

زمان مشاهده شب شعر ساعت 8:18 شب می‌باشد.


سهیل سنگرزاده

سهیل سنگرزاده

© COPYRIGHT 2024 SANGARZADEH.COM

تمام صحبت هاى جناب سهيل سنگرزاده در اين سايت نظر و باور كاملا شخصی ایشان می‌باشد.

کانال های تلگرام

صفحات اینستاگرام