روز سوم از چالش
لایو 36 – 1403/12/14

لایو روز سوم (سال 1403)
چالش هجده روزه جان جانان
به به، به به. دل حاضرِ. سفر، روز سومها، این جونم. دل بده، پاشو، یه قر تو کمر هم بیا، ای جونم. به به، ای جونم. پاشو ببینم، پاشو. شکر وجودتون. به به، خدا حفظتون کنه. یالا یالا، معطل نکن، شادی رو بیار تو سرزمین وجود، پاشو. جون کاکا، پاشو. به به، جونم به بچههای تیم موزیک، چه کردن!
نشینیها، من دارم از تو میرقصم. خدا حفظتون کنه. الهی که همیشه لبخند رو لبهاتون باشه. الهی شکرت بچهها. به به، ای جونم، روز سومها، قیامتها. به به، به به، به به، ای جونم. به به به، به به به. به به، بذارین من این رو نصبش کنم. به به، به به.
درود به روی ماهتون، درود به روی ماهتون. عزیزان جان، شکر وجودتون. شکر برای اینکه هستین. خیلی خوش اومدین، خیلی خوش اومدین، ای جانم، ای جانم. خدا حفظتون کنه. شکر، شکر، شکر برای وجودتون، شکر برای وجودتون. ای جانم، ای جانم. به به به به، به به. روز سوم، الهی به امید تو. الهی به امید تو، عجب روزیه! عجب روزیه، خیلی خوش اومدن عزیزان جان دلمون که از امروز شروع کردند. براشون یه قلب سبز بذارید، براشون یه قلب سبز بذارید، برای عزیزان جانمون. یه قلب سبز بذارین، انرژی شما بهشون میرسه. خیلی خوش اومدین، خیلی خوش اومدین. ای جانم، ای جانم، ای جانم، خدا حفظتون کنه. نکنه من باهاش گلاویز شم!
خدا هر لحظه مراقب مونه. اگر چشم جان باز کنیم، در هر دم و بازدم، چنان بغلمون کرده. کار داریم، کار داریم. به نفس حقت قسم، تو این هجده روز فقط باش، ببین چجوری چشم جانت به لطف او باز میشه. رنگ و بوی زندگیت تغییر میکنه. ایمان ندارمها، یقین دارم. باش، هجده روز کنار کاکات باش. هجده روز کنار این عزیزان جان عاشقی کن. این همه دورات رو زدی، هجده روز بشین اینجا. چیکار داری؟ هجده روز فقط باش.
تمرینات آقا رو نصفهنیمه میتونم انجام بدم؟ عیب نداره، باش! اندازه خودت تمرینات رو انجام بده، فقط باش. تو مسیر باش، ول نکن. کرکرهاش رو نکش پایین، نازنینم. خیلی خوش اومدین، شروع کنیم. شروع کنیم، عزیزان جانم، شروع کنیم که زود، دوست دارم جمع و جور کنیم. بریم به روزتون برسین، حسابی کار داریم. هر چی میرم جلوتر، سعی خودم رو میکنم که لایوها رو جمع و جورتر ببندیم، به امید خدا. چون میریم جلو، تمرینها اضافه میشه دیگه. تمرینی کم نمیشه، سعی میکنم که مدیریت کنم و تو بیست، بیست و پنج دقیقه، ماکزیمم نیم ساعت، به امید خدا، جمعش کنم.
که جانانه، یاران جان، همسفران جانمون برن به تمرین برسن، قدمهای الهیشون رو جانانه، عزتمندانه، پرقدرت، سربالا، محکم راه بریم، بچهها. محکم راه بریم، محکم سلام کنیم. درود، خدا قوت، شل صحبت نکن. تو محل کار، سینه بالا، نه که مغرور بشی من، نه، محکم. شل و ول نباش. آره نازنینم، آره جان دلم، آره عزیز جانم، شروع کنیم دیگه، شروع کنیم. شروع کنیم.
کلی کار داریم. الهی به امید تو، چشم خدا جون، چشم. اینجور یهوری وایستادی که ما چاق سلامتی کنیم؟ الان میایم، الان میایم، الان میایم ما خدمتت. الهی شکرت، الهی شکرت، الهی صد هزار مرتبه شکرت. برادرتون همینجوری که داره صحبت میکنه، پیراهن خوشگلش رو هم بپرس، ببینینها، آره. پیرهنش رو ببینید، تازه اولین روز پوشیده. تمام این پیرهنهای چالش هجده روز و بچهها…
دوستتون دارم. حال خودم رو خوب میکنه این که قدم بردارم، در حد توانم دیگه. بخوام یه بستری فراهم کنم براش، قدم بردارم، به حرمت این چالش. حالا لباس نوی تهیه کردم برای خودم، دوش میگیرم قبلش. اینها یه چیزیه که برای جان منه. دوست دارم بستری که فراهم میشه برای عزیز جان و خودم الهی باشه. آره نازنینم، آره عزیز دلم، حرمت داره این چالش، حرمت داره. همینجوری سرمون رو نباید بندازیم بیایم، حرمتش رو حفظ کنیم.
الهی که او عمر بده، کنارتون باشیم، هممون، هممون کنار هم. داریم از هم یاد میگیریم دیگه. لایو شبنشینی دیشب عزیزان جان رو دیدی؟ چقدر با عشق، چقدر رها، چقدر خودشون بودن. کیف کنید! این هجده روز جایی گیرت نمیادها، کیف کن. هم لایو صبحش رو کیف کن جانانه، هم شبنشینی. ببین چه دگرگونی درونت اتفاق میافته، چه جریان الهی به راه میافته؟ ول نکن! حواست به این نجواهای ذهن باشه، برگردیم.
الهی شکرت، الهی به امید تو، ای جانم، ای جانم که با جانم میگم الهی به امید تو. خودت میفهمی چه جاهایی که دستم رو گرفتی تو زندگی، دست همهمون رو، دست همهمون رو. فقط یادمون رفته. یادمون میره کجاها دستمون رو گرفتی، کجاها محکم بغلمون کردی، اونجایی که دیگه فکر میکردم دیگه ته خطه، ولی اومدی، خودنمایی کردی. الهی که کاری کن یادمون نره. دلمون رو، دلمون رو، دلمون رو دریایی کن.
الهی به امید تو، الهی به امید تو، الهی به امید تو، ای ارباب جهان، الهی به امید تو، ای دلبر جان، الهی به امید تویی که نفس ما رو میکشی، الهی به امید تویی که قلب ما رو میتپی، خدا جونم، تویی که از رگ گردن به ما نزدیکتری. خودت هدایتمون کن، هدایت کن که صدای جان رو بشنویم. تو با هر دم و بازدم داری با ما گپ میزنی، داری راه نشون میدی. این چشم ماست که بستهست، این گوش جان ماست که بستهست، وگرنه تو داری دست و پا میزنی که ما مسیر حق رو، مسیر جان رو پیدا کنیم.
هدایت کن، ما بچهایم دیگه. اومدیم تو یه شهربازی که بعضی وقتا یادمون میره بابا رو میذاریم خونه، غرق بازی بیرون میشیم. هدایتمون کن بابا، هدایتمون کن، دستمون رو بگیر، دستمون رو بگیر. هزاران یار عاشق، اینجا همهمون با یه نیت اومدیم. هدایت کن، هدایت کن، هدایت کن. شکرت، شکرت خدا، الهی شکر که هستیم، هستی که هستیم، هستی که هستیم، هستی که هستیم، خدا جونم.
الهی به امید تو، روز سوم، روز سوم عزیزان جان، روز سوم و جانانه بهتون تبریک میگم. بذار من یه کف جانانه بزنم. ای جانم، ای جانم، ای جانم، ای جانم، خدا حفظتون کنه، ماشاالله، ماشاالله، ماشاالله به جونتون. مسیر، مسیریه که بچهها باید پاش وایستی. روز اول، دوم، یهو تو با شور و هیجان میای، حواست نیست که نجواهای ذهن، شیطان، یه جورایی داره دست و پا میزنه، خیمه کنه که تو رو بکشه به بهانههای مختلف کنار.
این خیلی مهمه که نسبت بهش آگاه باشی. آقا، من بدون قضاوت، هجده روز میخوام اینجا باشم. یه اردو، اردو هم چه اردویی، اردو الهی. هجده روز میخوام تو این اردو باشم، هجده روز میخوام از این جریان الهی لذت ببرم، بدون قضاوت. چون نجواهای ذهن تو این مسیر، مخصوصاً اگه آگاه نباشیم، موش میدونه. این مسخرهبازیا چیه؟ داری مینویسی؟ چی داری مینویسی بابا؟ تو نون نداری بخوری، چی داری مینویسی؟ اینجوری ورود میکنه، از طریقی ورود میکنه که تو نقطه ضعفت باشه. نقطه قوت داشته باشی که ورود نمیکنه، برای هر کسی به شکل خودش ورود میکنه. نسبت به این آگاه باید باشیم.
هر گفتگویی که میکنه، فقط شاهدش باش، باهاش فایت نکن. فقط نسبت بهش آگاه باش که این کیه؟ این منه کیه درون من؟ این منه داره گفتگو میکنه، اما یه من دیگه هم هستها، که هر لحظه داره الهی کارت دعوت میفرسته، میگه بابا نگران نباش، من هستم. بابا جانانه قدم بردار، من هستم، نترس بابا، نترس، اون رو من درستش میکنم، نگران نباش. اون بدی کرده، عیب نداره، من هستم بابا، تو به من بسپار، تو نگران چی؟ اما از اونورم یه صدای دیگه هست، یه من دیگه هم داره گفتگو میکنه که این مسخرهبازیا چیه؟ تو پول نداری، تو نون نداری بخوری، چیکار داری میکنی؟ خودت رو مسخره گیر آوردی، اینها به درد تو نمیخوره، تو چیزهای اولیه زندگی رو نداری، داری چه غلطی میکنی؟ گفتگوهاش اینجوریه، خودت میفهمی، عزیزان جان.
نکات مهمه که باید یادآوری کنم. مسیر رو سالهاست به لطف او دارم میرم، اندازه توانم سعی خودم رو میکنمها، همهمون داریم سعی میکنیم. هیچکس بچهها نمیتونه بگه رسیدم، تموم شد، دروغ محضه. این گفتگوها هر لحظه هست، شکلش فرق میکنه، برای من یه شکل، برای تو یه شکل دیگهست. اینکه نسبت بهش آگاه باشیم، آقا حواسمون باشه، یه منی هست داره گفتگو میکنه درون من که وقتی گفتگو میکنه، من احساس خوبی ندارم.
احساس ما نقشه راه ماست، بهش میرسیم. اما جاش که من همین اولا بهت بگم که نسبت به این آگاه باشی، یهو از ماشین پیادهت نکنه، از این قطار الهی پیادهت نکنه، یهو جا نمونی. گفتگوی شیطان، گفتگوی نجواهای ذهن، تأکید میکنم، شیطان که میگم، نجواهای ذهنه. انقدر از کلمات سوءاستفاده شده، باید حواسم باشه چی دارم میگم. هر یه کلمه که میگم، باید ده خط، صد خط توضیح بدم، ببین چه بلایی سر ما اومده. آقا شیطان میگم، اون چیزی که تو کتابها گفتن نیستها، نجواهای ذهن، اون گفتگویی که توش ترسه، توش شکه، توش تردید، اون رو منظورمه، اوکی؟
گفتگوی نجواهای ذهن مشخصه، احساس بدی بهت میده، ترس میاره تو وجودت، استرس میاره. ولی اون منه دیگه، که دلبر جان داره گفتگو میگه بابا نترس، من هستم. بابا رو من حساب میکنم، بابا الان شرایط، ظاهرش رو میفهمم، دارم میبینم. ظاهرش همه مردم جهان جمع بشن میگن حق با توئه، اون ظلم کرده، با من. بابا من میفهمم، من عالم رو فرا گرفتم، تو چی میگی بابا؟ نفس تو من دارم میکشم، قلب تو بابا من دارم میتپم، تو کجایی؟ رو من حساب کن.
میرسیم به چی؟ ایمان و توکل، کل داستانه، کل داستان عزیزان جانم، ای من دور اون چشاتون بگردم. کل داستان انسان در دل ایمان و توکلشه. ایمان و توکل کجاست؟ خریدنیه؟ جایی میفروشن بریم بخریم؟ نه، در جهان درونته، ایمان و توکل در جهان درونته، از اونجا باید بسازیش، ساختنیه. باید به دستش بیاری، باید روی خودت کار کنی. داریم همین کار رو میکنیم، رو خودت کار کنی، چیز عجیب غریبی نیستها، همین تمرینهایی که داریم انجام میدیم.
شنیدیم دیگه، اینقدر شنیدی باید روی خودت کار کنی، خب چجوری؟ اینه تمرینهایی که داریم انجام میدیم، چیز عجیب غریبی نیست، روی خودت کار کنی، آجیماجی لا ترجی؟ نه، این حرفها نیست، همین تمرینات سادهست. مسیر خداوند، مسیر جان، مسیر عشق، نور، حق، هو، هر چی که تو اسمش رو میذاری، این مسیر سادهست. خداوند قرتیبازی بلد نیست، چیزی رو برای ما پیچیده نمیکنه. این ما آدما هستیم که از خیلی چیزها در طول تاریخ سوءاستفاده کردیم، چه بزرگانی رو ازش سوءاستفاده کردند، در تمام، خودت میدونی چی دارم میگم.
حواست باشه نازنینم، مسیر خداوند سادهست، مثل نفس کشیدن. نفس میخوای بکشی، چهجوری؟ سخته یا سادهست؟ حیاتیترین چیز زندگیته، فکر کن، فکر کن آقا، بچهها فکر کنید، عزیزان جانم فکر کنیم. جان بهت میگه آقای عزیز، خانم عزیز، عزیز جان، برادر، حیاتیترین چیز بشر که دم و بازدمشه، این ریتم قلبشه، چهجوری داری تو میکشی؟ قلب داره چهجوری میتپه؟ اصلاً تو داری کاری میکنی؟ بعد مسیر او پیچیدهست؟ نه، پیچیده کردن. تعارف نداریم، یه جای تندم من. پس حواستون باشه سرتون کلاه نره، پای مسیر بمونیم، جانانه هم بمون.
این تایم الهیها، چالش هجدهروزه ما که هر سال داریم دوازده اسفند برگزار میکنیم، دقیقاً دوازده اسفند مصادف شد با اول ماه رمضان، ماه تغییر، ماه به خود سر زدن، بینظیره، بینظیره جوی که الان در جریانه، الهی. چالش هجدهروزمون، حالا یه سری عزیزان جان، روزه میگیرن، اینها ابزاره عزیزان، ابزاری که به جان وصل بشیم، به آن نیروی الهی وصل بشیم. اینها همهش اومده کمک کنه به ما، این چالش هجدهروزه همینه، ماه رمضان همینه، توش صبر، توش ایمانه، توش توکله، توش پرهیزه، همینه.
حواست باشه، انقدر سوءاستفاده کردند، تو یهو گاردی نسبت به اینها نداشته باشیها، با قلب باز انجام نمیدی، با قلب باز شاهد باش. فکر کنیم خودمون، هر چیزی رو نپذیریم، اون چیزی که از بچگی کردن تو ذهن ما، قبول نکنیم، اون نیست، خودمون اندیشه کنیم، خودمون. یهو کرکره خیلی چیزها رو نکشیم پایین، سرمون کلاه میره.
حالا برگردیم، من میخوام یه توضیح بدم، چون نکات مهمه عزیزان جان، برای این مسیری که داریم میریم، همین روزهای اول باید بگم که همسفر جان ما، یار جان ما، یهو برنگردم ببینم تو قطار نیستی. پس فلانی چی شد؟ هیچی، پیاده شد. کجا؟ روز دوم. چرا؟ هیچی، نجواهای ذهن پیادهش کرد. آه، ای وای، کاشکی سهیل یه توضیح بیشتر میدادی. به خاطر اینه که دارم توضیح میدم تا جایی که از دستم بر بیاد، دیگه باید شماها کمربند همت رو ببندین، من تا یه جایی میتونم.
جانانه هستم، با عشق هستم، من دارم عاشقیم رو میکنم، برای تو اینجا نیستم، خیالت راحت، عاشقم، تو این سالها فهمیدی، این اصلاً یه جای دیگه داره سیر میکنه، این آدم اصلاً عجیب غریبه، این عاشقه، این اصلاً یه جای دیگهست، دوست داره بقیه خودش رو هم دعوت کنه، تموم. من اگر کاری میکنم، برای تو نیست، از همین الان بهت بگم، فکر نکنی من دارم برای تو کار، من عاشقم. من یه معامله با او کردم، یه عهدی با او بستم، تموم. که بقیه خودم رو تا جایی که زورم میرسه، از یه جایی بعد من که دیگه نمیتونم جای او رو بگیرم که، این هم نیست، تا جایی که میتونیم.
تکتک شماها تا جایی که میتونید بقیه رو میتونید دعوت کنید. استوری میذارین، عزیزان جونتون رو دعوت میکنید، دو نفر با عشق میان، ده نفر گارد دارن، این مسیر اینه. تو این سالها دیدی، کسی جرأت نداشت تو سوشال مدیا بیاد جلو دوربین بگه الهی صد هزار مرتبه شکر، اینقدر آدمها از قضاوت شدن میترسیدند، اما به لطف او این روزها ببین، یه سال اخیر ببین، همه نترس، الهی شکر. چون پنج سال پیش، چهار پنج سال پیش، عزیزی اومد، همه این سدها رو شکست، همش هم لطف اوست.
میخوام بهت بگم که این قضاوتها میشی، تکتک شمایی که اینجا هستین، یه روزی برادرتون رو قضاوت میکردین، شاید مسخره میکردین، خوشمزهست، زیباست، انسان اینه، این جلوههای خودمونه، اما امروز تغییر کرده. میخوام بهت بگم اگر کسی رو دعوت میکنی، حواست باشه به همت نریزهها، اگر میدونی ظرفیتش رو نداری، تو رو به هم میریزه، انرژی الهی تو نگه دار، نمیخواد دعوت کنید کسی رو، انرژی تو برای من مهمه. اگر میبینی داری استوری میذاری، عزیزان جهان رو دعوت میکنی، میبینی تحملش رو نداری، ظرفیتش رو نداری، این کار رو نکن نازنینم.
یکی هستش نه میگه، میرم تو دلش، من میخوام ایمان و توکلم رو، مسیری که توش وایستادم، میخوام جانانه فریادش بزنم به بقیه خودم، اصلاً برای من یه کلاس درسه که ببینم اصلاً واقعاً ایمان دارم به این مسیر یا نه. یه موقع هم هستش نه، من آقا ظرفیت، من واقعاً دوست دارم این مسیر رو، ظرفیت این آه صحبتها رو ندارم که بقیه بگن ای بابا این مسخرهبازیا چیه، نکن. تمرکز تو، انرژی رو بذار برای چالش، برای خودت بذار. پس از کسی اینجا توقعی نیست، حواستون باشه، برگردیم که داره طولانی میشه.
نیم ساعت گذشت، در مورد خواستهها من یه توضیح کوچولو بدم و بریم، من میخواستم بیشتر صحبت کنم، عیب نداره، تایم داریم بابا، هجده روز، امروز روز سومه، پونزده روز دیگه هستیم کنار هم. یه کوچولو از خواستهها بگم، عزیزان جانم، شش تا خواسته مینویسی، خوبه. هشت بار تکرار میکنی، در مجموع میشه نه تا، یعنی چی؟ شش تا خواسته نوشتی، دیتیل حالا بهت میگم، شش تا خواسته نوشتی: الهی شکر بابت ماشینی که بهم دادی خدا جونم، الهی شکر بابت فرزند نازنینی که بهم دادی خدا جونم، الهی شکر بابت سقف بالاسری که این خونه زیبام داره، حالا اون پس اون شکلی که میخوای خونت باشه، الهی شکر بابت اون کار الهی که به من دادی، الهی شکر بابت اون دفتری که گرفتم، چقدر دفتر رو دوست دارم، چه ستونهای خوشگلی داره، چه سقف زیبایی داره، چه در خوشگلی داره، شش تا نوشتی.
نه بار دیگه این رو تکرارش میکنم، ببخشید، هشت بار دیگه تکرار میکنی که مجموع میشه نه تا، تکرارش میکنی، همون ششتایی که نوشتی رو هشت بار دیگه تکرار کنیم، میشه نه تا، همین رو یه بار دیگه ظهر انجام میدی، یه بار دیگه شب، همینهایی که صبح نوشتی، تکراری، دوباره نه بار ظهر، نه بار شب. شش تا فقط در روز خواسته جدید مینویسی، فقط یعنی اون ششتایی که صبح نوشتی، همون رو ظهر تکراری مینویسی، نه بار، دو بار، شب هم به همین صورت. این رو حواستون باشه، چون عزیزان جان میگن که چجوری شش بار بنویسیم، مثل همون داشتهها، شش بار بنویسیم، هشت بار تکرار کنیم، آره دیگه، شش بار نوشتی، این خودش یه باره، هشت بار هم تکرار کنی، میشه نه تا دیگه نازنینم، بسیار عالی.
نکته مهم، عزیزان جان، برای نوشتن خواستهها، خوب دل بده گوش کن، جوری خواستههات رو مینویسی مهمه، این هنرها، نوشتن خواستهها هنره، جوری مینویسی که انگار همین الان داریش، آها، سختی کار اینه. میرسیم به صحبت قبلیم، صحبتی که تا امروز چه تو پستها، چه تو این دو روز گذشته از برادرت شنیدی، ایمان و توکل. بچهها داریم کمکم وارد صحبتهایی میشیم که مرتبهش یه چیز دیگهست، ازتون میخوام جانانه تو لایوها ششدنگ حواستون باشه، نکات رو از برادرت میشنوی، بنویس.
جوری خواستههات رو مینویسی با دل قرص که انگار الان داریش، کی میتونی بنویسی خواستههات رو جوری که الان داریش؟ زمانی که ایمان و توکل داشته باشی. یه کوچولو بریم عقبتر، ایمان و توکل چی میسازه؟ این مهمه، ایمان و توکل رو شکرگزاری از داشتهها، الله اکبر، چقدر قشنگ داره این چالش میره جلو. شکرگزاری میکنی، شعله رو روشن میکنی، ایمان و توکل شعله روشن، حالا میری سراغ نوشتن خواستهها، جوری خواستههات رو مینویسی انگار الان بهش رسیدی، از فعل گذشته و حال استفاده میکنی، نه آینده، این مهمه.
الهی صد هزار مرتبه شکر که اون خونه رو به من دادی، حالا جزئیات خونه، بنویس، نترس، نترس، کی کاری میکنه که ما بترسیم؟ نجواهای ذهن، شیطان. داری مینویسی برو بابا ارواح عمهت، تو نون نداری بخوری پدرسوخته، داری خواستهها رو برای خودت هلک و هلک مینویسی بنویس، ادامه بده، با ایمان، با توکل. قبلش جوری داشتههات رو بنویس بچهها، اینا مهمهها، اینا تکنیکهها، داشتههات رو جوری بنویس که قشنگ خودت احساس میکنی یه احساس دیگهای به جریان افتاده درونت، وقتی داشتههات رو داری مینویسی و غرق شدی.
الهی صد هزار مرتبه شکر بابت انگشتهای دستم که خدا جون، اگر نبود، چقدر زندگی سخت بود، الهی صد هزار مرتبه شکرت، میخوای عمیقتر؟ این مرتبه داره، میخوای عمیقتر بشی؟ ببین اگر نبود چه اتفاقی میافتاد، حالا یه احساس دیگه به وجود میاد، عمیقتر مینویسی، با یه درک دیگهای مینویسی، مهمه، تکنیکه. هر بار مرتبه نوشتنت فرق میکنه از داشتهها، جنس شکرگزاری تغییر میکنه، یه جا داری شکرگزاری میکنی، اشک شوق میریزی، چون یه جای دیگه از جان قرار گرفتی.
سطحی اولش سطحیه، بعد مرتبهش فرق میکنه، یه جایی از جان مستقر شدی و داری سپاسگزاری تو مینویسی از داشتههات که اصلاً نیستی، اینجا نیستی، جای دیگه مستقر شدی، داری مینویسی. چشم باز میکنی، میبینی دفتر تر شده، این شکرگزاریه، باید به اونجا برسیم. حالا این شکرگزاری رو با این حال کردی، احساس ناب الهی، موتورش روشن شد، انرژی که در جان به راه افتاد، یه چیز دیگه میشه. حالا برو سراغ نوشتن خواستهها با اون شعله که روشن کردی، حالا زور نجوای ذهن کم میشه، دیگه مثل قبل نمیتونه موش بدونه بگه ارواح عمت، تو که چیزی نداری، زورش خیلی کم میشه، صدا خیلی ولوم پایینه، چون یه جایی از جان مستقر شدی که اصلاً صدای او رو نمیشنوی.
باید بستر رو فراهم کنی، با اون شکرگزاری، شعله ایمان و توکل روشن کنی، حالا بریم سراغ نوشتن خواستهها، آها، اینه. اصلاً فرق میکنه، جنس نوشتنت یه حال دیگه، میگی عه، پدرسوخته، تو که اصلاً جرأت نداشتی اینو به زبون بیاری، نمیدونم چی شد، خواستههامو اصلاً با دل قرص نوشتم آقا، چجوری شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ شکرگزاری اینقدر عمیق بود، دل من رو قرص کرد، اصلاً یه مرتبه دیگهای رفت نوشتنت، چقدر عمیق، چقدر با جان داشتی مینوشتی، سرسری نبود، چقدر تمام جونت داشت این رو مینوشت.
وقتی که با جان مینویسی خواستههات رو، پس حواست باشه، فایت نمیکنی، بذار اون گفتگوش رو بکنه، بذار نجواهای ذهن گفتگوش رو بکنه، فایت نمیکنی، فقط شاهد باش، ادامه بده. به مرور زمان این صدا دیگه کم میشه، چون تحویلش نگرفتی، ادامه دادی. میدونی مثل چی میمونه؟ مثل این میمونه که هی یکی صدات بزنه، مثلاً بگه سهیل، سهیل، سهیل. وقتی تو هی برگردی نگاهش کنی، خب اون بیشتر داد میزنه، ولی وقتی تحویلش نگیری، میبینه که تحویلش نمیگیری، صداش کمکم میاد پایین، سهیل، سهیل، سهیل، سهیل، نگاش نمیکنی، میبینه که دیگه خریدار نداره، میره. حالا از یه جای دیگه ورود کنه، کاری به اون نداریم.
پس ادامه، زمانی که شما با جان مینویسین، احساس الهی شما، انرژی الهی شما، شعلهش روشن میشه، میاد به همراه شما و شرایط رو جوری رقم میزنه که به اون خواسته برسی، داستان اینه. یه جریانی به راه میافته با این نوشتنه که از دل ایمان و توکل میاد، یه احساسی رو شعلهش رو روشن میکنی، یه انرژی الهی در جان به راه میافته که اونها میرن، سور و سات میچینن، بستر رو فراهم میکنن، مسیر رو هموار میکنن، دستها رو میفرستن. جانانه چشم هم میزنی، میبینی اصلاً میگی رفتم یه جای او، یه پیشنهاد داد، اون فلان شد، اصلاً نمیدونم آقا چی شد، بهش رسیدم.
پس با دل قرص بنویسید، با دل قرص، حواستون باشه عزیزان، ذهن فرق بین تصویرسازی، تخیل و واقعیت رو نمیفهمه، نکته کلیدیها. نوشتن رو سعی کن با دل قرص، جزئیات هم بیارین، نگو الهی شکر بابت ماشینی که به من دادی، جزئیات، الهی شکر بابا جونم، ماشینه چه صندلی خوشگلی داره، چقدر نرمه، چقدر من داشبوردش رو دوست دارم، عجب چوب این فرمونش، چوباش رو اینقدر دوست دارم بابایی جون، سپاس، غرقش شو. کف این کفیهای ماشینم رو دیدی بابا جونم، خدا جونم ازت سپاسگزارم، بچه شو، آقا هجده روز، کودک تو خلوت خودته دیگه، کسی نمیبینه، نترس، خودتی و خدای خودت، بچه شو، کودکانه بنویسیم.
لایو داره طولانی میشه، تا همینجا کافیه، تا همینجا کافیه، جانانه برین تو تمرینات امروز، جانانه تمرینات امروز رو انجام بدین، به امید خدا. روز سومه، جانانه پونزده روز دیگه هستیم، جانانه باشیها، تو رو نفس حقت قسم جا نزنی، ول نکنی این مسیر رو، حواست باشه، جانانه عهد میبندیم که با امید، ایمان و توکل تا پایان روز هجدهم در این مسیر، در این چالش الهی بمونیم. عهد بستی با خودت، جانانه باش، جانانه باش، جانانه باش. پایین همین لایو هم جانانه این عهد الهی که الان بستی رو بنویس، آره نازنینم، آره عزیز جانم، خدا حفظتون کنه، برین عزیزانم، برین پرقدرت شروع کنیم، الهی به امید تو جانانه، الهی به امید تو جانانه بگید و شروع کنین.
عزیز جانم، ناامید نباش، ادامه بده، ادامه بده عزیز جانم، دور اون دو چشمونت بگردم، چرا ناامید میشی؟ ادامه بده عزیز جانم، انرژی این یاران هم کنارتته، ادامه بده، این ذهنه که میاد اینجوری ناامیدی رو میاره تو سرزمین وجودت، ادامه بده، خسته نشو، کلافه نشو، از این بستر الهی که فراهم شده استفاده کن، اندازهی توانت، نمیخواد پرفکت باشی، نمیخواد کامل باشی آقا، ما نمیخوایم کامل باشیم، خوبه، اما جانانه در حد توانت ادامه بده.
تکتک شما عزیزان جانم رو به دستان پرنعمت و پربرکت دلبر جانم میسپارم، مراقب خودتون باشین، عزیزان جانم، خدا حفظتون کنه.

ارسال نتایج به صورت صوتی یا ویدئویی
عزیز فایل صوتی یا ویدئویی نتایج خودت رو میتونی به آیدی تلگرام NATAYEJ18@ ارسال کنی تا بتونیم اون رو به دست بقیه همسفران برسونیم.

مشاهده لایو
شروع زمان مشاهده لایو بین ساعت ۵:۳۰ تا ۷:۰۰ صبح میباشد.
مثال: درصورتی که ساعت 6:59 صبح مشاهده لایو را شروع کنید میتوانید لایو را کامل ببینید در غیر اینصورت از ساعت ۷:۰۰ صبح دیگر امکان مشاهده لایو را نخواهید داشت و چالش را باید کلاً از روز اول آغاز کنید.

مشاهده لایو
شروع لایو ساعت ۵:۳۰ در صفحه اینستاگرام SoheilSangarzadeh2 می باشد،
پس از اتمام لایو، ویدیو ذخیره شده آن در اولین فرصت
از همین بخش در دسترس خواهد بود.

پادکست
زمان پخش اولین پادکست ساعت ۵:۰۰ صبح میباشد و در طول روز چندین پادکست منتشر خواهد گرفت.

رقص کنان
رقص کنان در ساعت ۵:۰۰ صبح باز خواهد شد.

دفتر عشق
دفتر عشق در ساعت 6:18 صبح باز خواهد شد و شما می توانید ذکر هر روز را در این بخش بنویسید.

تجربه امروز
تجربه امروز در ساعت 7:18 شب باز خواهد شد و شما میتوانید تجربه هر روز خود را در این بخش بنویسید.

دیدگاه من
دیدگاه من در ساعت 15:18 باز خواهد شد و شما می توانید دیدگاه خود را در خصوص سوال داده شده بنویسید.

حکایات و روایات
زمان مشاهده حکایات و روایات هر روز ساعت 7:18 شب میباشد.

داستان
شروع زمان مشاهده داستان هر روز در 3 مرحله (ساعت های 8:18 صبح، 2:18 ظهر و 8:18 شب) پخش خواهد شد..

استوری
زمان انتشار اولین استوری ساعت 5:00 صبح میباشد و در طول روز چندین استوری منتشر خواهد شد.

یارانِ جان
زمان پخش اولین محتوای یارانِ جان ساعت 8:18 صبح میباشد و در طول روز چندین محتوا منتشر خواهد شد.

قصه شب
زمان مشاهده قصه شب ساعت 8:18 شب میباشد.

شب شعر
زمان مشاهده شب شعر ساعت 8:18 شب میباشد.
تاکنون 410 دیدگاه نوشته شده
عزيز ديدگاه خودتو با عشق اينجا بنويس
برای خواست و طلب از خدا باید مسیره گفتن نیت رو یاد بگیریم.
خواست یعنی نیت.
و من به ایم رسیدم که اگر مو به مو اونچه داداش سهیل میگم رو انجام بدیم دستاوردهای الهی و بی نظیری داریم.
استاد سنگرزاده میگن:
برای نوشتن خواسته ها دقت کن جوری مینویسی که انگار همین الان داریش با دل قرص.زمانی میتونی با دل قرص بنویسی خواسته هات رو که ایمان و توکل داشته باشی که خداوند برات انجامش میده.و زمانی ایمان و توکل داری گه شکر گزار واقعی داشته هات بشد.
.....
وقتی داری سپاس گزاری از داشته هات رو مینوسی سعی کن به این فکر کنی که تو همون داشته هستی! من این تصویر سازی خیلی بهمم کمک کرده تا امروز.
من همین دفتر شکرگزاری ام...من خونه ام هستم...من ماشینم هستم...من پدر و مادرم هستم...من استاد سنگر زاده هستم و...و و و
این تصور کاری میکنه که به ذات اونچه میخوایم ازش سپاس گزار باشیم نزدیک بشیم. و علاوه براین به من کمک کرد که راحت تر از خطاهای خودم و دیگری با بخشش عبور کنم.
که الان نمیخوام وارد مبحث بخشش بشم...چون خیلی عمیقه و نیاز داره وقتی داداش راجبش توی لایو میگه بهش تفکر کنیم.
اما
اینو بگم
در بخشیدن حس عمیق سپاس گزاری نهفته است.
چون وقتی میبخشی ...با جانه اونچه نیاز به بخشیدنه تو داشت هماهنگ میشی و از دید من تمام هستی به سمت هماهنگی و یکی شدن در جریانه.
من سپاس گزار این سایت الهی هستم که در مسیر شرد و تکامل ما دسته خدا شده.
من این سایتم...ببین فروغ تو چقدر داری عیار دار به بقیه خدمت میکنی ...من همه ی کسانی هستم که در تیم پشتیبانی زحمت شبانه روزی میکشند و محتواهای عیار دار تهیه میکنند.
این دید
از جز به کل رسیدن...
خود رو با کل یکی دونستن...
باعث میشه عمیقا قدر دان باشیم و اگر کسی کار به ظاهر کوچیکی برامون انجام میده رو با دل و جان قدر دان باشیم
ذهن برات عادیش میکنه.چون ذهن رنج گریزه...
تا روز هجدهم در این اردوی الهی کنار یاران و همسفران زندگیم هستم
جانانه عهد می بندم که با امید با ایمان وتوکل در این مسیر وچالش الهی ۱۸ روزه ی جان جانان بمونم
✋🕊💫💫💫💫🥰🥰🥰💚💚💚🍀🍀🍀🦋🦋🌸🌸🌸🤗🤗🤗💞🥳
با ذوق و شوق
عهد می بندم تا پایان 18 روز با ایمان و توکل بمونم تواین مسیر الهی 🙏🌱💚
الهی به امید و یاری و مدد تو جان جانانم
🌱الهی به امید توی که از رگ گردن به من نزدیکترین
🌱الهی به امید توی که نفس منو می کشی
🌱الهی به امید توی که قلب منو می تپی
🌱با ایمان وتوکل در مسیر باش همینکه در مسیر باشی چالشهار و انجام می دی ایمان وتوکل تورو می رسونه
بابت حضورم در این لحظه 🙏💚
الهی به امید تو ✨
الهی به امید تو✨
امروز، روز سوم چالش 18 روزه با دل قرص نوشتن خواسته هام رو شروع میکنم با امید، ایمان و توکل ✨
من با خودم جانانه عهد می بندم این ۱۸ روز چالش را با جان و دل پر قدرت و پر شور حضور داشته باشم به امید دلبر جان
من جانانه عهد می بندم که با امید ایمان و توکل تا پایان روز هجدهم چالش با جانم حضور داشته باشم و همه سعیم رو میکنم که تمرینات رو انجام بدم.
الهی صد هزار مرتبه شکرت
این چالش الهی را تا پایان روز هجدهم ادامه دهم.الهی صدهزار مرتبه شکرت.
خداقوت به تیم قدرتمند پشتیبانی
به به عجب صبح زیبایی.
روز سوم چالش الهی صدهزار مرتبه شکرت
الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت
نعمت داداش سهیل.
من با امید و ایمان و توکل قدم بر میدارم
الهی ب امید تو
شکر ک میتوانم ببینم ، بشنوم ، حرف بزنم ، راه برم و احساساتم را بیان کنم
شکر ک پدر و مادر نازنینی دارم
شکر برای خانوادم
شکر برای همه چیز معبود من ...
همه رو به خودت سپردم
من جانانه هستم 💚
خدایا منو به حال خودم نذار
خدایا خودمو خانوادمو به تو میسپارم
💚💚💚💚😄😄😄😄