لایو روز هفتم – 1402
متن لایو روز هفتم
ای جونم… ای جونم… به.به… به.به… به این روز، به این روز… الهی صدهزار مرتبه شکرت. درود به روی ماه فرشتههای نازنین… خیلی خوش اومدین عزیزای دلم… خیلی خوش اومدین… درود به روی ماهتون… درود به روی ماهتون… نازنینم… بنازمتون، بنازمتون که جانانه… جانانه… پای کارین… خدا قوت بهتون، خدا قوت بهتون، خیلی خوش اومدین… خیلی خوش اومدین… به همدیگه یه تبریک بگین شماها… یه تبریک بگین که تا به امروز پاکار بودین… آره(باید) واسه همدیگه کف بزنین شماها… الهی صد هزار مرتبه شکر… الهی صدهزار مرتبه شکر عزیز دلم… الهی صدهزار مرتبه شکر که، جانانه… جانانه… پای کاری هرچی بگم کمه… خدا قوت بهتون… خدا قوت بهتون… الهی شکر… آفرین آفرین آفرین… الهی صد هزار مرتبه شکر، الهی صدهزار مرتبه شکر که… هستیم این لحظه کنار هم همین لحظه… فقط… الهی صدهزار مرتبه شکر بابت حضورمون در همین لحظه… الهی شکر عزیز دلم، خیلی خوش اومدین، خیلی خوش اومدین، خیلی خوش اومدین… عجب روزاییه که داره میره… عجب روزایه… عجب روزایه… امروز روز هفتمه، بذار روز نهم هم رد کنیم… از روز نهم به بعد… یه سفر دیگه است، یه جایِ دیگه است… جهانش فرق میکنه… الهی شکر، الهی صدهزار مرتبه شکر… سکوت کنیم همین کامنتارو هم بخونیم فکر میکنم کفایت بشه… ببینین چقدر عشق، عزیزای دل خونواده بزرگ SBF چه میدرخشین!!! چه میزبانیای میکنین!!! خدا قوت بهتون، خدا قوت بهتون، الهی شکر، الهی صدهزار مرتبه شکر که… هستی… الهی شکر، الهی شکر… بسیار عالی، شروع کنیم بچهها…؟ شروع کنیم؟ کلی کار داریما… کلی کار داریم… میخوایم یه کوچولو صحبت کنیم… به امیدِ دلبرِجان… یه کوچولو چند تا نکته رو بگیم و بری جانانه… روزتو… شروع کنی… میدونی که خاطرت چقدر برای من… و تکتک اعضای خونواده بزرگ و عیّارداره SBFخیلی خاطرت برای ما عزیزه… خاطرت شخصاً برای خود من و تکتک اعضای خونوادهی بزرگ و عیّارداره SBFدیگه داری میبینی دیگه… داری میبینی… اینجا تو کامنتا میبینی… توی سایت تو کامنتا میبینی که چقدر جانانه کنارتن… چقدر با عشق… چقدر با عشق… دارن کنار شما تو این چالش میان… هر جاییکه سوالی باشه با عشق کمکتون میکنن… الهی شکر، الهی صد هزار مرتبه شکر… ببندیم(کامنت ها رو) یه کوچولو… من… چند تا نکته رو بگم و… تمرین امروز که واضح و شفافه… دوتا تمرین داری که… نیاز به توضیح نداره… قشنگ اون تمرین رو انجامش میدی…
شروع کنیم نازنینای من… روز هفتم… الهی شکر ماه رمضونم داره نزدیک میشه… انرژیِ از روز نهم به بعدمون… یه چیز دیگهست… یه حال دیگهست… یه صفای دیگهای داره… یه صفای دیگهای داره… الهی صد هزار مرتبه شکر… الهی صد هزار مرتبه شکر که هستیم… عزیزای دلم… در مورده سبک زندگی… یه کوچولو صحبت کنیم… تعریفِ… (من امروز همش تشنم میشه…) تعریف سبک زندگی… خیلی مهمه… که… چه سبک زندگی رو داری دنبال میکنی…؟ یه روز باید بشینی خودت رو زیر نظر بگیری… از صبح تا شب… داری چیکار میکنی؟ تایمه(زمان) داره چجوری میگذره؟ با کیا میشینی بلند میشی؟ چه جنس کلامی رو به زبون میآری؟ چه محتوایی رو میشنوی؟ کجاها میری کلاً…؟ رفتارت با خودت چجوریه؟ لباس پوشیدنت چجوریه؟ وقتی که تنهایی چجوری لباس میپوشی؟ وقتی که میخوای بری پیش عزیزی چجوری لباس میپوشی؟ سبک زندگی ارتباط مستقیمی داره… با دستاورد های ما… شما یه سبک زندگی جانانه بساز… اون همه زندگیتو میسازه… سبک زندگی خیلی مهمه… لایف استایل(سبک زندگی) خیلی مهمه… صبح که بیدار میشم… همون چشم باز میکنم چجوری دارم با خودم رفتار میکنم؟ آره جلو آینه وایمیسم قربون صدقه خودم میرم… رختخوابمو بلافاصله… نه اینکه حالا برم صبحونمو بخورم دو ساعت بعد بیام حالا بیام تازه… نه!! اینا به عیّار تو اضافه نمیکنه. زمانی که از همون استارت(شروع) صبحت جانانه با نظم بری جلو با تکرار… یک شیر درنده از تو ساخته میشه… وقتی صبح بیدار میشم قربون صدقهی رخت خوابم میرم؛ قشنگ تاشون میکنم… صاف میکنم ملافه رو… بعد جلوی آینه خودمو تحویل میگیرم… یه ریزه نگاش میکنم… قربون صدقش میرم… خوشگل باهاش گپ میزنم… میرم به دست صورت شستنم، دوش گرفتنم… آبو میخورم… خب این روند تکرار بشه، این نظمه خیمه میزنه تو جاهای دیگهی زندگی… دیگه اصلاً بی نظمی رو نمیتونی ببینی… ورزش وقتی تو زندگیت باشه… خب این به تو… نظم میده از تو یک شخصیتی میسازه…
نکتهی بسیار مهم اینجاست بچهها… توی چه محیطی…؟ داری روزتو شب میکنی؟ چه فضایی دور خودت داری؟ آدم هایی که کنارتن کیان؟ چجور ذهنی دارن؟ آیا کمک میکنن؟؟ با کلامشون با رفتارشون به اینکه تو پیشرفت کنی؟ یا اینکه نه… همش دارن با رفتار و کلامشون، تو رو یا دارن بهم میریزن… یا دارن باور هایِ فقیرانه به تو میدن؟ یا باور هایی رو به تو انتقال میدن که ترمز تو بشه… برای قدم برداشتن هات… قضاوت میکنن… غر میزنن… همه چی خرابه… کیه کنارت…؟ خونواده بزرگ SBF این فضارو درست کرده… یعنی فرشته های نازنین تحت هر شرایطی وقتی وارد اتاق میشن بخش دانشگاه دلبرِجان میرن… هزاران کد بهشون باز میشه… یعنی تو اونجا انگار اصلاً بی نیاز میشی… حالا اینو بزار کنار… کنار خودت کی داری؟ آقا شرایط… یه اتفاقی افتاده الان… خب اینکه هر کسی ببینه غر میزنه… آیا اطرافت کسی هست وقتی این شرایط به ظاهر بدو میبینه پوشت کنه(هُلت بده)…؟ بار از روی ذهنت برداره…؟ التهاب ذهنتو بیاره پایین، یا نه بدتر بار میریزه؟! آره ها… چه… آخی حالا عیب نداره دیگه… (نوچ) آره بازار که… ای بابا اینم… حالا (خیلی) حالا ولش کن… حالا…
همین چرت و پرتا… یعنی هیچی این بارو از تو برنمیداره… چه بسا بدترم میکنه… همچین رفیقایی دورت داری…؟ که ذهن ثروتمند داشته باشن؟ که کمک کنن تو رو به جلو بری…؟ یا اینکه نه؟ اونا اوضاشون از تو به مراتب بدتره…؟ ارتباط مستقیمی داره پنج تا رفیق دورت… با سبک زندگی تو… خیلی مهمه… نمیشه… جور درنمیآد… تو با اردک بشینی… بعد انتظار داشته باشی شیرا بیان کنارت… برو… برو اونور… اصلاً تو نمیتونی لحظهای کنار یه شیر دَووم بیاری… اصلاً نمیرسی به اون مرحله… هر چی هست دورت همونجوریه… همون آدما… چون… پیغامی که داری به جهان میدی میگی من… این،این انتخاب منه…
بچهها… ازت خواهش میکنم با جانت گوش کن… اینا شاه کلیده… این،این اون چیزیه که تو باید بفهمی… وگرنه اطلاعات زیاده… همین چیزایِ کوچولو…
زمانی که تو یک دوست رو انتخاب میکنی… داری پیغامی که به جهان میدی یعنی میگی انتخاب من اینه… یعنی به بقیه گفتی نه… آخ که کاش بفهمی چی میگم… هر انتخابی رو که میکنی یعنی میگی، اینهمه هست دیگه توی جهان… هشت میلیارد آدمه… وقتی این آقا رو انتخاب میکنی… این خانومو انتخاب میکنی… یعنی به بقیه گفتی نه… انتخاب من اینه…
جهان همون تیپ آدم هارو به لحاظ شخصیتی میزاره کنارت که تو همون جنس احساسی که با همون دوست ها داری رو تجربه کنی… دقّت کن… جهان آدم هایی رو میزاره کنارت… کنار اون دوست هات چه احساسی رو داری…؟ همون تیپ احساسو دوباره تجربه کنی… با آدم های دیگه… اگر اردک باشن که هی میره پایین تر… هی پایین تر… چون ثابت نیست… یا تو رو به پایین میری یا (رو به) بالا… این نیستش که بگی من(راکد) همین الان اینجائم دیگه… نه پایینه نه بالا… نه! این نیست! یا تو… داری رشد میکنی یا داری میری پایین… فهمیدی چی گفتم؟ یا مستی هنوز…؟ بنویسش… هر انتخابی رو که داری میکنی… یعنی داری به بقیه میگی نه… خیلی مهمه… خیلی مهمه…
باید یک اَلَک جانانه بکنی… باید برایِ… سبک زندگیت یه کاری بکنی… باید قدم برداری… هر غلطی که تا دیروز آقا سهیل میکردی… از امروز نمیکنی… اون کارایی رو که… نمیکردی رو میکنی… باید یک اتفاق جدید رو رقم بزنی… یک کار جدید… یه کاری باید بکنی… باید یه قدمی برداری…
بچهها نمیشه… آقا… من باید یه ذره مدیریت کنم حرفم رو… که یهو تند نرم… اشتباه برنداری… تو هزاری کنج خونه بشینی… بگی من، تو بغل دلبرجانم… قدم برنداری مفتش گرونه! دلبرجانی که من شناختم… امکان نداره تو دست تو دست با او باشی… و بشینی کنج خونه بگه که شهربازی رو ولش کن عَخه… نه! دست تو دست با اون میری شهربازی رو میچرخی… کیف میکنی… این شهر بازی هم که میگم فقط به… مادیات اون شکلی نیستا… نه کمک به بقیه، تو حرکتی، زندگی در جریانه… زندگی در جریانه… تو اقدامی داری همش رو خودت کار میکنی… داری شخصیتتو هی… هرروز بهتر میکنی… چون میگی هنوز جا دارم… هنوز یه کوچولو خوشگلتر، نماد عظمت جان جانان باشم… یه کوچولوبهتر… یه کوچولو بهتر… یه کوچولو بهتر… اونجایی که میگی من ایمان و توکل دارم اما نشستی کنج خونه… اون کلک ذهنه ایمان و توکل نیست. اون شیطانه که داره تو لباسه آگاهی میاد… به تو میگه ایمان وتوکل داری… شیطان از… گاهی تو کلام دلبر میاد… این تو هستی که… زمانیکه رفتار خودت رو زیر نظر داری… احساس خودت رو، نسبتبه اقدام کردن زیر نظر داری… اون موقع است که میفهمی نه! نه! این کلام جان نیست… این بابا نیست… این الکیه… چون بابا این پیغامو به من نمیده… بابا، بابا آتیش روشن میکنه(در من) دلبر آتیش روشن میکنه… ایمان و توکل داشته باشی جانانه قدم بر میداری، معطل نمیکنی… همهاش حرکت میکنی… خسته نمیشی… چالش بیاد سر راهت، دستانداز بیاد، میری… میری… کسی جلودارت نیست.
پس حواستون باشه… اگر داری روی خودت کار میکنی… تو توهمش بچهها گیر نکنین… میخوای شناسایی کنی ببین… از صبح که بیدار میشی رو ببین، ببین داری… چه اقدامی میکنی… تو همون خونه که هستی آیا امروز چیزی یاد گرفتی؟ مهارت آنلاینی یاد گرفتی ؟ چیکار کردی؟ باید یه کاری کرده باشی… دفتر شکرگزاریه بی نظیره… اصلاً اون، اون مقدسه… اونو بغلش کن. امّا این دفتر شکرگزاریه باید کاری کنه که تو حرکت کنی ها… حواست باشه به این… تو تله نیفتی… تو توهّم نیفتی یهو…
دلبر یک نشانه داره بچهها… آتیش توت روشن میکنه… (تو حرکت…) بچهها زندگی… وقتیکه حرکت میکنی جریان داره… جریان داره… پس حواست شیشدونگ باشه که شیطان تویِ لباس آگاهی نیاد… با کلام دلبر باهات صحبت کنه… خیلی باید حواست باشه به این موضوع… چون مهمه… تو تلش نیفتی… بعد یه جا میشه خسته میشی… میگی… اینم که هیچ کاری نمیکنه… این نوشتنه باید آتیش درونت روشن کنه… باید کاری کنه که تو هرروز یه کوچولو نسبتبه دیروز انگیزهی حرکت کردنت بیشتر باشه… یه کوچولو… آپولو هم قرار نیست هوا کنی… اما یه کوچولو باید کاری کنه که تو اقدام کنی…
پس شیشدونگ حواستون… به احساستون باشه… حواستون به رفتار خودتون، به قدمهاتون باشه… باید قدم برداری… باید اونجاییکه… قدم اولو… درونت داره میگه یالا معطل نکن، برو تو دلش، اینو حواست باشه… نگو حالا وایسا میری… شکرگزاری هاتو حالا بنویس… این خیلی عمیقتر از این حرفهاست، نمیتونم اینجا توضیح بدم؛ اینا یه چیزاییه که قبلش بایستی یه زمینه سازیای بشه… یه پرانتزهایی داره… همینجوری نمیتونم بهت خیلی چیزا رو باز کنم. تا همین جاش کفایت میکنه که، تو نسبت بهش آگاه باشی… خیلی مهمه… خیلی مهمه…
یه نکته رو بگم و بری شروع کنی… اینو بنویس… برای رسیدن به هدف ها بچهها… باید، باید، باید… یه سری چیزها رو قربانی کنی… یه سری دوستها باید برن… یه سری کارها رو باید نکنی… یه سری کارها رو باید بکنی… اما بدونه قربانی کردن نمیشه… جواب نمیده… اگر قرار بود جواب بده تا الان میداد… آخ که… الهی درک کنی که وقتی میگم… باید یه چیزی رو قربانی کنی… یعنی چی؟ یه مثال میزنم…
پنج صبح داری بیدار میشی… برات کف میزنم… قربانی کردی… چی رو؟ خوابه نازت رو… خیلی ها اون موقع خوابن… اما تو خوابه رو قربانی کردی… آفرین… برای خودت کف بزن… خودتون رو تشویق کنین بچهها… خیلی ساله که خودتو تشویق نکردیا… ببین… همین چالشی که الان توشی… باید هیجده روز برای خودت کف بزنی و تشویق کنی… سوت بکشی… پایکوبی کنی… ببین، بابا بسه… انقدر خودتو ندیدی… انقدر فقط کارایی که… از نگاه خودت اشتباه بوده رو… هی اونا رو به رخت کشیدی… منه بدبخت، منه بیچاره، پیش من باشی که سهکنج دیوارت میکنم با تیرکمون میزنمت… بس کن… این همه تو کار خوب کردی تو زندگیت… چرا نمیبینی؟؟ این همه دستاورد داشتی… کاره اینه(ذهن)… میاد یه جوری میبرتت… نداشته هات رو، اشتباهاتت رو به رخت میکشه که… نفستو میگیره. اگر نسبت بهش آگاه نباشی…
خیلی حواستون باشه بچهها… بچهها خودتون رو تشویق کنین… از امروز تا پایان روز هیجدهم هرروز خودتو تشویق کن… ببین معجزه شو… ببین رفتار آدمها رو با خودت… ببین چقدر رنگوبوی زندگیت، فرق میکنه… ببین… یه ذره خودتو ببین… یه ذره خودتو تحویل بگیر… بابا اینهمه دستاورد داشتی… چرا نمیبینی؟ چرا برای خودت کف نمیزنی؟؟ همهش داری اشتباهاتت رو… هر غلطی کردی که کردی… نوش جونت… مگه میشه آدم اشتباه نکنه؟! مگه کسی هست در طولِ تاریخ ادعا کنه من اشتباه نکردم؟ ابداً…
اشتباه میکنن؛ اشتباه جزئی از جذابیت این بازیه جهانه… مهم یک چیزه درسه رو برداری بزاری تو کولهپشتیت خداحافظ… و نسبت بهش آگاه بشی، نه اینکه آگاهانه دوباره همون غلطه رو بکنی… نه… اونجا دیگه تو میخاره… اونجا دیگه باید چوب بره تویِ… اون، کف پات…
نسبت به این ها آگاه باشیم. لایو امروز خیلی مهم بود، لایو امروز خیلی مهم بود… بچهها این اون چیزاییِ که شما بایستی، هر روز… به خودت یادآوری کنی. این اون باگیه که، در این تایم از جهان اکثر آدمها دارن… وگرنه اطلاعات که هست، دنبال چیای؟ ایناس که مهمه… لایو امروزو چندینبار ببین. البته که خونواده جونه دلم، خونواده بزرگ SBF این لایو رو باید نه بار ببینه… خودشون میفهمن. شما هم چند بار ببینین، چند بار این لایو ببینین… تکتک شما عزیزانم رو… جانانه… جانانه… بچهها پرقدرت قدم بردارین، پرقدرت…
به بزرگیتون قسم… وقتیکه… الهی شکرت… وقتیکه… با ایمان، با توکّل، با یک امید حرکت میکنی… خوشگل میشه… ببین، داری نون خشک میخوری خُب… امّا کیفت کوکه…
این چرا این انقدر حالش خوبه؟ این! نون خشک داره میخوره…!
این، یه چیزی رو داره با خودش یدک میکشه نازنینم که تو خبر نداری… شما شیشلیکتو بخور… امّا چقدر حالش بده…؟! جهانه درون، داستانش چیز دیگریست. حرف آخر:
گر نگهدار من آنست که من میدانم… (آره) گر نگهدار من آنست که من میدانم
(به بزرگیتون قسم بچهها… به بزرگی دلبر قسم) شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
روش حساب کنین… روش جانانه حساب کنین… محکم قدم بردارین… یه کوچولو آقا، یه کوچولو من تصمیم بگیرم از امروز… با امید، با ایمان، با توکّل، قدم بردارم… همینجوری مثل ماست قدم برندارم… جانانه قدم بردارم، پرقدرت قدم بردارم، به بزرگیت قسم وقتیکه قدم هات… بوی امیدِ واقعی… ایمان و توکل توش باشه… به والله قسم… چنان از در و دیوار برات بباره که… بخوای بری توی بیابون فریاد بزنی… که اللهاکبر… چی شد؟! چی شد؟ نمیدونم! فقط میگم الهی صدهزار مرتبه شکرت… دوستون دارم.
خیلی مراقب خودتون باشین… تازه از روز نه به بعد… بازیمون شروع میشه… تکتک شما عزیزانم رو، به دستان پرنعمت، و برکتِ دلبرِجانم میسپارم… پرقدرت قدم بردارین… جانانه قدم بردارین… جوری باشه که… بچهها جوری قدم برداریم که نمادِ عظمتِ جانِجانان باشیم… هر روز اینو تکرار کن… امروز سهیل جوری قدم بردار که نماد عظمت جان جانان باشی… نشون بدی… که دلبر برات کف بزنه… این یه نگاهه ها… امّا آخ که چه کنم… این نگاهِ چقدر با درونم هماهنگه…! انگار خود حقیقته… که خود حقیقته…
تاکنون 1,521 دیدگاه نوشته شده
عزيز ديدگاه خودتو با عشق اينجا بنويس
✨💚💫•{﷽}• ✨❤️💫
الهی صدهزار مرتبه شکرت 🌱
الهی شکر بابت آدمایی ک از زندگیم حذف شدن💚🌱🤲🏿
الهی شکر ک تو مسیر رشدو پیشرفت هستم🤲🏿🌱💚🕊
خودرابه امیداورها بایدکرد
ای باتوشروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو راصدابایدکرد.
شکرت خدای مهربوننممم.
🌱🦜🕊😍🤲🏿💚
چقدر من آسیب دیدم از این کلک ذهن که دلت بسوزه برای فلانی و رهاش نکن.
دوستی داشتم که خیلی نا امید و بی حرکت بود. و تازه فکر میکرد همه چی باید آماده تحویلش داده بشه تا حرکت کنه.
من وقتی برمیگردم عقب و میبینم باگ سوراخ کن زندگی ام کنارم بود ...حالم خراب میشه ...انتخابم این بود!!!!. فقط به یک علت ...که من میتونستم انتخاب کنم به تنهایی حرکت کنم و نیازی به وجود یه انسان ناآگاه از حرکت نداشته باشم.
ولی ...مدان ذهنم با دلت بسوزه مسیر رو با اون فرد کش داد. تا به خودم اومدم دیدم ۴ ساله این آدم داره یه رفتار ثابت رو تکرار میکنه و قرار هم نیست تغییر کنه. البته سالهاست اینحوری بیشتر از ۱۲ سال . ولی من ۴ سال سعی کردم تغییرش بدم.تا حدودی هم موفق شدم. اما الان واقعا نیت کردم که خدایا من خیلی وقتها می افتم توی تله ی دلت بسوزه، خودت کمکم کن که تصمیم درست رو بگیرم.. اون موفق و امیدوار بشه ...خودت کمکش کن. و من هم به زندگیم شکل الهی تری بدم.
دوستان عزیزم....بودن افرادی در کنارتون که نگاهشون به زندگی پذیرش شرایط به ظاهر بده... و نه تغییر و حرکت... خیلی میتونه ما رو به نا کجا آباد ببره.
خداوند کمکمون کنه ...تا حرکت رو اونقدر عیار دار و جانانه انجام بدیم. که بودن کنار انسان هایی از این جنس ...فقط برای کمک به اونها باشه. نه توقف طولانی مدت...اونها باید همراه ما بشن...نه ما همراه اونها. چون درگیر تحلیل شرایط ناخوشایندن .و به وقتش خودشون خسته میشن ...به قول قدیمی ها: از خر شیطون میان پایین. شایدم بخوان تا ابد رو خر شیطون سواری کنن. !!! ما وقت نداریم بمونیم منتظر اونها بشیم.خدا باید کمکون کنه که فرق نجوای ذهن رو که هی میگه گناه داره ...دلت بسوزه ،، با زیر پا گذاشتن حق و حقوق دیگران ...و له کردنشون .بفهمیم.
من بعد این لایو بزرگترین باگم رو شناسایی کردم.یعنی میدونستم باگم اینه اما قدرت تصمیم گیری رو ذهن نجواگر ازم گرفته بود.
و داداش جوابمو توی این لایو الهی جانانه داد.
دوستون دارم ...💚
دست بوستونم....💚
شیشه رو در بغل سنگ نگه می دارد
روش حساب کنید و محکم قدم بردارید...
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد😌👑