متن لایو روز نهم
به.به… به.به… به.به… درود به روی ماه عزیزای دلم… خیلی خوش اومدی جونِدلم… الهی صد هزار مرتبه شکر نازنینم… خیلی خوش اومدین… خیلی خوش اومدین عزیزای دلم… به.به… به.به… عجب روزی… عجب روزیه… عجب روزیه… عجب روزیه… درود به روی ماهتون درود به روی ماهتون… خیلی خوش اومدین، خیلی خوش اومدین… روز نهم… روزنهم… روزنهم… (الان فکر میکنم خوب شد دیگه… آره الان فکر میکنم نت خوبه، از طرف من بود.) خیلی خوش اومدین… خیلی خوش اومدین عزیزای دلم… خیلی خوش اومدین… تبریک میگم بهتون، تبریک میگم بهتون… برای خودتون کف بزنین… آره نازنینم… آره عزیزدلم… خداقوت بهتون… خداقوت بهتون… الهی صدهزارمرتبه شکرت که جانانه… پای اون تصمیمی که گرفتی واسادی… تبریک میگم… باید اینارو یادآوری کنی… باید اینارو یادآوری کنی به خودت… که از خواب ناز بیدار میشی، میزنی خواب رو… و میای که جانانه… روی خودت کارکنی… چه به لحاظ مادی، چه معنوی… مهم اینه داری روی خودت کار میکنی که رشد کنی… چه از درون، چه بیرون… هردوتاشو ما میخوایم… خیلی خوش اومدین… خیلی خوش اومدین… الهی صدهزار مرتبه شکر الهی صدهزار مرتبه شکر الهی صدهزار مرتبه شکر نازنینم… عزیزای دلی که… اگر دراز کشیدن، اگر لم دادی… پاشو بشین، بشین خوشگل، عیّاردار… به اندازهای که برات مهم باشه این جمع، به همون اندازه ظرفت پر میشه.. اگر برات مهم باشه قشنگ یه فضایی… بارها گفتم برای خودت درست کردی… قشنگ یه لیوان آب کنارته… یه شمع خوشگل، داری… نشسته لایوو تماشا میکنی، اگه لم دادی… رو تختی… رو مبلی… لم دادی، هیچی گیر تو نمیآد، تره هم واست جهان خورد نمیکنه… خیالتو راحت کنم… جمع کن نشیمنگاه رو قشنگ… تمیز بشین… مهمانی، مهمانیه جان جانانه… آره برات مهم باشه… برات مهم باشه… این همه عاشق کنارتن… لم نده… پاهاتو دراز نکن… بشین قشنگ… حالا یکی هست شرایطش نامناسبه به لحاظ فیزیکی آره اون فرق میکنه ولی تویی که تن سالم داری پاشو بشین… خیلی خوش اومدین، خیلی خوش اومدین… الهی شکر… بسیارعالی ببندیم کانتارو شروع کنیم که… خیلی کار داریم… امروز روز نهمِ… امروز روز نهمِ… بزار بریم ببینیم دلبر با ما چیکار داره…؟
الهی به امید تو… الهی به امید تو ای ارباب جهان… الهی به امید تو ای، دلبرجان… خودت مارو، مثل همیشه… خوشگل و ناااز هدایت کن… فرمون کلام دستِ خودت… یه جایی ببر ما رو بابایی جون که بهمون خوش بگذره… چاق سلامتیمون با دلبر کودکانس خوشگلتره… بیشتر به دلش میشینه، خاطر این چاق سلامتی این مدلیو بیشتر میخواد… الهی به امید تو، الهی به امید تو، الهی به امید تو… فرمون کلام دست خودت… وقتی میگیم فرمون کلام دست خودت یعنی من کشیدم کنار بابا… وقتی میگم الهی به امید تو یعنی خودت برو، من میام، پشت سرت میام…
روز نهم… نصف چالش… امروز تموم میشه… از فردا یک داستان دیگهایه… یه جای دیگه از این سفر رو تجربه میکنی… از فردا یک داستان دیگس… بماند که این از روز اول پله پله… تو داشتی آماده میشدی… پس… جانانه قدم بردار تمرین امروزتو… یعنی با یه نیت خوشگل همین امروز قدم بردار… که فردا… روز، روز بزرگیه… فردا روز بزرگیه…
تمرین شمارهی یک از روز نهم
تمرین، تمرین بینظیریه بچه ها… با جانت، با من بیا… که آدرسه رو بگیری… داستانه… تمرینِ شمارهی یکو باید با جانت درکش کنی… که… چه رازی درونشه… رازی که درونشه عقلی نیستا… وقتی که انجامش میدی خیلی راحت مثل اتوبان چهاربانده برات باز میشه… اندازهی ظرفیتت… اندازهی ظرفیتت برات باز میشه… الهی صدهزار مرتبه شکرت.
تمرین شماره یک: از امروز تا آخرین روز چالش… دل یه نفرو شاد میکنی… چه به لحاظ مادی… چه معنوی… هرکدومو که، موقعیتشو داشتی… هرکدومو که موقعیتشو داشتی… اگر موقعیتش رو داشتی که به لحاظ مادی بخوای کمک کنی… حتماً من بهت پیشنهاد میکنم که… یه حال خوب معنوی هم بهش بده… یه چیزی رو بهش یادآوری کن یه عشقی… اون بچهه رو درونش ببین… یه جور دیگه بهت بگم… خودت رو درونش ببین، اون بچگی خودت رو درونش بیبن… اگر قدرتش رو داری، اگر نه… ذهنه باهات فایت کرد(جنگید) بچهه رو ببین… کودکی اون شخص رو بیار تصور کن… داری به اون عشق میدی… این تمرین… به بزرگیت قسم… انقدر، قدرت داره که شاید اون محل رو ترک نکردی جوابش رو میگیری… امّا… اگر جانانه با نیت باشه… یعنی با تمام وجودت اینکارو بکنی. امکان نداره… نشانش رو… درلحظه… متوجه نشی… اصلاً موقعی که داری اینکارو میکنی… در جهان درونت اتفاقی میاُفته… دکمه یه چیزیو زدی… یهو یه نور خوشگلی میاد… یه اتفاقی میاُفته… داستان همون نورست… دکمهشو زدی…
ببین ما… در روز شاید به خیلیا کمک کنیم، با چه نیتی، بازی رو عوض میکنه… زمانی که اون بچهه رو درونش ببینی، بعد اون عشقَ رو بدی… خیلی داستان فرق میکنه… بچه ها… داستانِ جهان درون… دودوتا چهارتایی و منطق نیست… یه جور دیگه باید کشفش کنی… اون رازی که درونت در جریانه…
تو دل همین بازیاست… بازی که الان شماره یکه… بازیه… تو میری یه عشق، بهانست… همش بهونست… تومیخوای اون دکمههَ رو بزنی… فقط میخوای اون پازل رو بزاری سرجاش… همش بازیه… کمک کنم… اصلاً این جوکه… حالا اگه این کلمه(کمک) حالت رو خوب میکنه…(اوکی) ولی اصلش یه چیز دیگس…
این که تو با چه نیتی… آقامن دارم هر روز کمک میکنم… ولی چرا امروز… یه رنگوبوی دیگه ای داشت؟! چون نیتت فرق میکرد… چون نوع نگاهت زمانی که این، تمرینو انجام دادی… نوع نگاهت چیز دیگری بود… احساست متفاوت بود… خیلی فرق داره… با چه نیتی؟ با چه نوع نگاهی داری این تمرینو انجام میدی؟ کل بازی رو عوض میکنه… کله بازی رو… نوع نگاه تو… نوع نگاه تو پشتش نیتیه… یا آگاهانه خودت اینو میفهمی… آگاهانه مشخص میکنی که نیتم چیه… یا خیلی وقتا اصلاً نمیفهمی؛ ولی یکی مثل من کنارت باشه میگم اینجا اینه ها… این نیته خوشگل نبودا… با نیت خوشگل… با این تعریفایی که داریم میکنیم و از روز اول تا به امروز… تاتی تاتی خیلی چیزهارو صحبت کردیم، امروز تو با یه نگاه دیگه ای… این عشقَ رو میدی، این حال خوب رو میدی… جوری باشه که بچه ها لبخندو رو لبش ببینی… امّا حواست باشه با نگاه اینکه آخی گناه داره و اینا نباشه ها… نه… اصلاً فکر کن داری میری به دلبر بدی… اون که آدم قدرتمندیه… حواست باشه چشم و گوش ها تو رو فریب نده… آخی بیچاره، این چقدر گناه داره… آخی خوب شد کمکش کردما… آخی… آخی نداریم… الهی صدهزارمرتبه شکر که به من اجازه دادی شما که من کمکت کنم… عشق بدم… قشنگتره… الهی صد هزار مرتبه شکر که عشق من رو قبول کردی شما… این یه کادو خدمت شما… ممنونم پدر… ممنونم مادر… ممنونم برادر… که این، کادو رو از من شما قبول کردی… نه اینکه حالا، قابلی نداره… اینارو اینارو حذف کنیم بچه ها قراره که آگاهانه… بدونیم داریم چی میگیم، کلمات رو بشناسیم، یه مزه مزه کنیم، قابل نداره که خب تو بی خود میکنی چیزی که قابل نداره رو داری میدی… خب چرا میدی پس؟ قابل نداره چیه؟ خیلی، پشت بند همه اینا یک احساسی وجود داره… و تو خبر نداری… یه دستگاه باشه این احساس تو رو شناسایی کنه قشنگ میگه تو آقا، قشنگ با حس دلسوزی رفتی اینکارو کردی… یه دستگاه باشه اینارو به آدما بگه اونموقع میفهمن… اوووه!!! من فکر نمیکردم با حس دلسوزی باشه… آره با حس دلسوزی بود. وقتی با حس دلسوزی کمک میکنی یعنی یه چیزی انگار سرجاش نیست… یعنی خدا ببین تو یه کاری کردی سرجاش نیست من الان رفتم این کمکه رو کردم گذاشتمش سرجاش… کلش خودتی… فک کن داری میری یه عشق به دلبر بدی، دلبر که محتاج تو نیست که… فقط حواست باشه این بازیه یه جوریه که چشم وگوش ها فریب میده توموقعیت های مختلف… آخی بغل خیابون هواسرده ها… آخی بیچاره…
این اصلاً داستانش خیلی مفصله نمیخوایم بازش کنیم، فقط اینو بدون که با حال خوب، عشق رو میدی جانانه هم میدی و گذر میکنی… حواست به نیته باشه، با این نگاه که اون بچهه رو درونش ببینی خیلی نگاه خوبیه، احساس خوبی بهت میده، یقین دارم… یا تونستی… دارم میرم به دلبر… دلبرو درونش ببینی، چندتا گزینه دادم دیگه… هرکدومشون روی تو کارمیکنه، ذهنِ کمتر باهات فایت میکنه(میجنگه)، حس بهتری داری… همون گزینه رو انتخاب کن یا خودت رو ببین اصلاً درونش، هرکدوم از این گزینه ها… چون هرکدوم این ها اون (احساس)، اون چراغه رو روشن میکنه، اون احساسه رو بوجود میآره، من اونو میخوام. اوکی…؟
تمرین شمارهی دو…
تمرین شمارهی دو… خیلی… خیلی… برای من بینظیره… چون، عجیب زندگیش کردم… الهی شکرت… الهی صدهزارمرتبه شکرت…
از امروز… از امروز… الهی صدهزارمرتبه شکرت… زمانی که دوش می گیری… به خودت عشق بده… خب خیلیاتون سپاسگزار هستین… بودین… امّا بچه ها واقعی سپاسگزار باشین، خیلی فرقشه… خیلی فرق میکنه اینکه… الهی شکرت، الهی شکر امروز هم (خوب بود)… الهی صدهزار مرتبه شکر عالی بود امروز… خودت میفهمی با چه حالی داری میگی… بچه ها زمانی که دوش میگیرین، سپاسگزارِ تک تک اعضای بدنتون باشین… همینجوری که آب داره رو تنتون میریزه قربون خودت برو… بچه ها معجزه میکنه… چی بگم…؟ بگم… شفا پیدا میکنه بدنت…؟ بگم عشق جریان پیدا میکنه… بگم، الهامات و ایده ها بغلت میکنه… بگم سرزمین وجودت عیّاردار میشه، نمیدونم چی بگم؛ امّا یه کوچولو در روز وقت بزاریم قربون خودمون بریم بابا… بسه دیگه انقدر قربون اینور اونور رفتی… یه ذره قربون خودت برو… واقعی… جوری برو که، ضعف کنی… ذوق کنی… تاحالا شده؟؟ نه… اصلاً بهمون یاد ندادن… اصلاً یه چیزه یه جوکه… آخه حالا قربون خودمون بریم که چی بشه؟!… تمام آن چیزی که اصل انسانه… شده یه جوک امروز… همین حرفه رو… برین به پنج تا از اطرافیانتون بزنین، خداوکیلی این کارو(بکنین)، میخوام تست کنی… این جزو تمرین امروزتونه… بگو دوش میگیری قربون صدقهی خودت میری؟ میخنده… بابا دیوونه شدی؟ فلان فلان شده… چی داری میگی؟ یه چی زدیا…! قربون خودم برم که چی؟ توهم دیگه قاطی کردیا… این شکرگزاریا… توام دیگه قاطی کردی…
آخه مگه از این چیز زیباتر داریم؟ که سپاسگزار تک تک اعضای بدنمون باشیم… که قربون خودمون بریم؟ هست از این زیباتر؟ چرا امروز یه جک شده؟! چقدر آدم ها دور شدن از اصل داستان… این نکاتی که تا امروز… روز نهمه، حالا کار داریم… این نکات گم شدهی امروز خیلی از آدم هاست. همه چی دارن… به لحاظ مادی شرایط خوبی داره امّا… خیلی دورن… حالشون خوب نیست… یه چیزی کم دارن… بچه ها سپاسگزاره… تک تک اعضای بدنمون باشیم… قبلاً تعریف کردم… گفتم که مرگو با چشمم دیدم، آسیبی داشتم که میخواستن دستمو قطع کنن… ببینین بچه ها…
یه سرما که میخورین… تو همون سه چهار روز… مثل موش… فقط میگی خدایا کمکم کن… همین که خوب میشی… همه چی رو یادت میره… یک بلبل زبونی میشی… عه! تو تا دیروز مثل موش بودی… پدرسوخته، چرا الان بلبل زبون شدی…؟! نه دیگه، دیگه کارش راه افتاد… همون لحظه بود، کارش گیر بود… این نباشه بچه ها… به خودم یادآوری میکنم… هر لحظه سهیل سپاسگزاره… داشته هات باش، ببین، تنت رو ببین… انگشتاتو ببین… قربون این پاهات برو… ناز کن… چشماتو ناز کن… ماچشون کن… جلو آیینه قربون خودت برو… به خدا انقدر کیف میده بچه ها… انقدر کیف میده… عیّاردارت میکنه… کمک میکنه به عزت نفست…
انقدر این کارارو نکردیم، اصلاً همین الان بخوایم این تمرین رو انجام بدیم یه جوری اصلاً معذبیم… یه جاهایی شاید خودتم خندت بگیره… انقدر نکردی… کار به این زیبایی رو چرا نکردی؟! همش خودتو ذلیل کردی، قربون همه رفتی… خودتو خوار و ذلیل برای همه کردی… تا اون میزاره میره، تا اون ولت میکنه، تا اون روابطه فلان میشه… یبار بیا بشین ببینم… تو تا حالا قربون خودت رفتی؟ یه فیلم بزن عقب ببینیم آقا… یه فیلم بزن عقب ببینیم… جبرئیل یه فیلم بزن عقب، به فرشته بگو فیلم رو بزنه عقب ببینیم این چه غلطی کرده؟ تو کجا تو این فیلم؟ یه بار قربون خودت نرفتی فلان فلان شده… خب یه ذره قربون خودت برو… یه ذره خودتو ببین… یه ذره ذوق کن باخودت… یه ذره کیف کن… ماچ کن… لپ خودت رو بکش…
مسخره شده… امّا تویِ این تمرینای چالش هیجده روز… بچه ها تجربش کنین… این احساسای خاموش… درونمون رو باید روشن کنیم. ایناس، معجزه تو دل ایناس…
بچه ها… به بزرگیتون قسم، به دلبرجانم قسم، درون تک تکتون رازی بزرگ درجریانه… که با این تمریناست، میتونی سربکشی و اون جای پنهان درون رو ببینی… ببینی چه جهانیه… چه جهانیه… تمرینا رو تو رو بزرگیتون قسم جانانه انجام بدین… دنبال اطلاعات نباشین… اطلاعات یه سرچ کن همه چیز هست تو گوگل، این اون چیزیه که تو باید تمرینش کنی… قفل ها با این تمرینا باز میشه… اطلاعات زیاده امّا… اطلاعاتی که… ربط داشته باشه به کشف جهان درونت… هیچ جا نوشته نشده… خودت باید پیدا کنی… تمام این صحبتایی هم که من دارم میکنم… فقط یه، یه، مسیره کوچیکه، با شنیدن این صحبت ها هزار و یک راه دیگه برای شما باز میشه که مخصوص خودتونه… من فقط دارم یه چیزی رو بهت یادآوری میکنم… میفهمم، یقین دارم که… درونت بهت میگه… تو از کدوم مسیره بری… فقط دارم یادآوری میکنم…
جنس صحبتام تا به امروز نود و نه درصدش برای جهان درونت بوده… همش… چون اصل اونه… تو وقتی که… الهی شکرت… وقتی که… یه سر به جهان درونت بزنی… با همین تمرینات… معجزه اتفاق میاُفته، پنجره ها باز میشن، درها باز میشن… و تو واضح و شفاف مثل اتوبان چهاربانده میبینی… بعد میخوای تعریف کنی که چجوری شد که اینجوری شد؟ چیزی نداری بگی… چون نمیفهمنت… چون عقلی نیست… کلام اصلاً نیست براش… چون کادوعه برا تو بوده… جهان این اجازه رو نمیده… که تو کلمات بیای تعریفش کنی… میگه اون کادوی من به تو بوده… مخصوص تو بوده… هرچی میخوای دست و پا بزن… کسی نمیفهمتت… چون اون کادوی ما به تو بوده… آره درونت رازی در جریانه که… مخصوص خودته… اونو باید کشف کنی… بی راهه نرین… بسه… یه سر به خودت بزن، اون همه آدرسا رو بهت میده… هرآن کاری که… برای بازی بیرون، به درد تو میخوره بهت میگه، یقین دارم… حرف تمام.
حرف آخر… الهی صد هزار مرتبه شکرت…
به دریا بنگروم دریاااات… اَگینوم / به صحرا بنگروم صحرات اَگینوم
به هرجا بنگروم… کوه و در و دشت / نشان از قامتِ رعنات اَگینوم
خودتونو بغل کنین، محکم بچه ها… روز نهم رو… جانانه… پرقدرت، شروع کنین… تک تک شما فرشته های دلبرجان رو… آره… تک تک شما فرشته های دلبرجان رو… به دستانِ پرنعمت و برکت خودش میسپارم… مراقب خودت باش…
عزيز ديدگاه خودتو با عشق اينجا بنويس
تاکنون 1,273 دیدگاه نوشته شده