متن لایو روز دهم
به.به… به.به… به.به… عجب روزیه!!! عجب روزیه!!! عجب روزیه!!! عجب روزیه!!! درود به روی ماه فرشته های نازنین… خداقوت بهتون… تبریک میگم نازنینم، تبریک میگم… صبحتون جانانه طلایی باشه… باید واست ایستاده کف زد… که انقدر جانانه، انقدر پرقدرت پای تصمیمی که گرفتی وایسادی… دمت گرم… دمت گرم… دم همهمون گرم، پای جان وایسادیم، پای دلبر وایسادیم… درود به روی ماهت عزیزدلم… درود به روی ماهت نازنینم… خیلی خوش اومدین… عجب روزیه!!! عجب روزیه!!! گفتم از روز نهم به بعد که وارد روز ده میشیم یک داستان دیگهس، یک سفر دیگهس… خیلی خوش اومدین… خیلی خوش اومدین… خیلی خوش اومدین… الهی شکر… الهی شکر… الهی صدهزار مرتبه شکر… الهی صدهزار مرتبه شکر… الهی صدهزار مرتبه شکر… بسیار عالی… بسیار عالی… ببندیم، شروع کنیم… خیلی خوش اومدین، خیلی خوش اومدین عزیزای دلم، خیلی خوش اومدین، خیلی خوش اومدین…
الهی به امید تو… الهی به امید تو ای دلبرجان… الهی به امید تو ای جان جانان… الهی به امید تو ای ارباب جهان… خودت مارو مثل همیشه… هدایت کن… فرمون کلام دست خودت… یه جایی مارو ببر بابایی جون که بهمون خوش بگذره… یه جایی ببر که دستمون از دست تو رها نشه…
الهی به امید تو… الهی به امید تو… الهی به امید تو… تو هم بشین اینجا… روبروی من حواست به من باشه عزیزدلم(اشاره به مجسمه رقص سماع)…
روز دهم… اگر دراز کشیدی، پاهاتو دراز کردی، جمع کن، جمع کن… یه یه ساعت خودتو جمع کن، یه ساعت با جانت اینجا باش، ولو نباش، این همه سال ولو بودی… یه ساعتی که ما لایو داریم، این چند دقیقه… این، نهایتش یه ساعته دیگه، خودتو جمع و جور کن، نشیمنگاهتو جمع و جور کن قشنگ بشین، یه کاری بکن، از یه جایی تغییر رو شروع کن… از یه جا شروع کن…
روز دهم… امروز روزیه که… میخوای دلبر رو، ملاقات کنی… بچه ها تمرین روز ده… ازت میخوام نکاتی رو که دارم میگم فقط با جانت با من باش… به هیچ عنوان، چرتکهی دودوتا چهارتای ذهن ننداز… چون اصلاً کار ذهن نیست… این صحبتی که میخوایم بکنیم اصلاً… پروندش به ذهن، نمیخوره… فقط، باید با جانت بشنوی… تا بتونی جواب سوالی که مخصوص خودته رو پیداش کنی… پس با جانت اینجا باش… هرجاییشو فهمیدی همونو انجام بده… اونجاییشم که درک نکردی، برات سخت بود، ایرادی نداره… باید کمی صبوری کنی، آروم آروم، بریم جلو متوجه میشی، چون درک این تمرین امروز… درکیه که باید، زمان بدی به خودت، تا بتونی اصلاً داستان این تمرینارو متوجه بشی که چه چیزی پشتشه… قراره چه اتفاقی بیفته… باید تمرینَ رو زندگیش کنی… انجامش بدی… و تکرار کنی تا برات، اون کُده باز بشه… اینکه میگم یه کُدی برات باز بشه… چون پروندش به جهان درون میخوره… همون جای پنهان درون… منطق زورش نمیرسه… دودوتا چهارتایی نیست… امّا وقتی زندگیش میکنی، تمرین رو انجامش میدی و تکرار میکنی… کُده که مخصوص توعه بهت گفته میشه… جوری بهت گفته میشه که تو دیگه تو کلام نمیتونی بیاریش… ما به این میگیم کُد… چون اصلاً کلامی نیست… اوکی؟ پس با جانت این جا باش…
الهی شکرت… یعنی خوندن این تمرینم باید تو… قشنگ یه دوش گرفته باشی که فقط بخونیش… انقدر حرمت داره… گاهی باحاله انجام دادنش… اینی که میخوای بخونیش باید قشنگ آراسته باشی تازه بخونی… جمله رو بخونی… انقدر مهمه… و انقدر تاثیر داره تویِ… درک این تمرین… همینطوری یلخی بخوای بری بخونیش و انجام بدی نه… خونواده خوب میهدونه که دارم چی میگم… شب قبل از اینکه ما… لایوی داریم… برای چالش، توی خونواده… بلا استثنا خونواده باید شب قبل دوش گرفته باشه… با نیّت… مهمه… مهمه… خیلی مهمه… این نیّته هست که کُدرو باز میکنه… حالا… بیا بامن… 🙂
الهی شکرت… یکی از عکسایِ… بزن رو شونت خودتو ماچ کن… یکی از عکسای دوران بچگیت رو… امروز قاب میکنی… یه قاب خوشگل… خونواده بزرگ SBF، همشون… تو اتاقاشون کلاً مهد کودکه… اصلاً یه وضعیه… (خنده جناب سنگرزاده)، همه عکسای خودشونو خوشگل… قاب کردن چندتا چندتا… زدن… رو گوشی…
امروز یه قاب خوشگل، عکستو… عکس کودکیتو… حالا یکی هست عکس کودکی رو نداره، عکس نوجوانیت رو، اونم نداره یه عکسی که باهاش ارتباط برقرار میکنی… یه عکس بچه که باهاش ارتباط برقرار میکنی… اونو که بهش حس خوبی داری… اونو قاب کن، خودتو تو اون ببین… خوبه…؟ خب یه سری از نازنینا هستن، مخصوصاً پدربزرگ مادربزرگ ما زیاد داریم کنار خودمون، قربونتون برم من، که کنار ما هستین… یه موقع میبینی از کودکی عکس ندارن، ایرادی نداره، یه دونه عکس پیدا کن ببین کُدومو دوست داری همونو قاب کن بزن… توی خونه… یه جایی باشه که، هی ببینیش… یه دونه هم بزار روی بک گراند(تصویرزمینه) تلفنت، اگر تلفنت امکان اینو داره که عکس روش بزاری، بزار… وگرنه که همون عکسه کفایت میکنه… حالا یه دونه عکس کوچولو… کوچیکشو تو کیفت بزار… همراهت میخوام باشه… یهدونه تو خونه… چپ میری… راست میری… عکسه رو ببینی… و یه خبردار خوشگل:) بهش بدی… مهمه.
پس عکس بچگیتو خوشگل امروز قاب میکنی… یه جاییم توی خونه میزاری که… سرراهت باشه… و صبح به صبحم که بیدار میشی… اول از همه… خوشگل میری ماچش میکنی… تحویلش بگیر… تحویلش بگیر…
بچه ها… تو این تمرین… شاید برای خیلی ها ذهنشون بیاد فایت کنه(بجنگه) به هردلیلی، کودکی خوبی نداشتن یا هرچیزی… من میگم تویی که اگر نگاهت اینه… ذهنه داره اینو بهت تحویل میده که کودکی خوبی نداشتی، تو اینجا چندین برابر پرتابت قشنگتره… از بقیه… میدونی چرا…؟ چون فرصت اینو داری که جبران کنی… عشقه رو حالا بده بهش… اذیتت کردن؟ الان تو بهش عشق بده… دوست داشتی چی بشنوی تو کودکی که نشنیدی…؟ دوست داشتی چی بهت بگن که نگفتن…؟ دوست داشتی چجوری تحویلت بگیرن… که نگرفتن؟ تو تحویلش بگیر… عکسه رو ببین… تو تحویلش بگیر… آی قربون صدقش برو… سهیل جون قربونت برم من نازنینم… آره… یه جوری قربونش برو که بدنت بلرزه… چندوقته قربون خودت نرفتی؟
چندوقته عکستو نذاشتی بابا جون من یه نه دقیقه با تو گپ بزنم پدرسوخته…؟ حالت چطوره…؟ انقدر حرف نزدیم… توی این تایم از جهان برای خیلیا یه جوکه… تک تکتون امروز این کارو میکنین و تکرار… میری یه جهان دیگه… میری یه جهان دیگه…
تو دل این تمریناته که… معجزه ها بغلت میکنن چون فضاشونو تو داری فراهم میکنی… وقتی این تمرین رو داری انجام میدی درونت غوغاییه… داره پشت سرهم دکمه هارو میزنه، دکمه هایی که سالهاست خاموش بود… نورانی میشی… معجزه اتفاق میاُفته… تو تمام زاویه ها… به ارواح بابا حسن قسم… یه جوری دست ها میان که اصلاً (میمونی)… عه این! این… این کاره چیه پیشنهاد داده؟! این چیه دیگه؟! این کاره، این پیشنهاده چقدر خوب بود… آره… زمانی که تحویلش میگیری… دستتو میگیره، همه جا (میبره)… کارتو راه میندازه… دستشو ول کردیم، بدو بدو خودمون داریم میریم… کجا…؟ وایسا دستت تو دسته این نباشه تو دیواری… به والله تو دیواری، حالا تو پول رو پول بزار… یه جا گیر میکنی… بهت خوش نمیگذره… هرغلطی میخوای بکنی دستت تو دست این باشه… همین بچهه …
همین امروز این تمرینو انجام میدی… ببین رنگ و بوی زندگیت، تورو بزرگیت قسم… رصدش کن… ببین حالت چیه…؟ امکان نداره… به بزرگی ارباب قسم، تک تکتون الان پروازین… همین الان… پروازی… خب این حاله رو نگهش دار… پس چه غلطی داری میکنی؟؟ اینو نگهش دار… اینو نگهش دار… با تمرین… باتکرار… با تکرار نازنینم… با تکرار جون دلم… تحویل بگیر… اگر پدرت، مادرت، خانواده، پدربزرگ، مادربزرگ، هرعزیزی… با تو بدرفتاری کردن الان تو جبران کن… توهم که داری میشی شبیه اونا… تو الان براش، عشق بریز رو سرش… تحویلش بگیر، چی میخواستی بهت بگن؟ چه حرفی…؟ عکس رو بزار اینو(دهان مبارک رو میفرمایند) باز کن، بهش بگو… بعد اونموقع میبینی که… چه قفل هایی از خودت باز کردی… الله اکبر… اونموقع میفهمی که چه شفاااایی گرفتی…!!!
چی بگم…؟ از این تمرین… به بزرگیت قسم هرچی دارم، دست و پا میزنم که بیشتر بگم احساس میکنم دارم کوچیکترش میکنم… با اینکه الان برای تو هوووو…. چیزه عجیب و جذابیه… از نگاه من انقدر بزرگه که این حرفای من از نگاه خودم کوچیکش داره میکنه… انقدر وسیعه…
بچه ها بغل کنین خودتونو… بغل کنین خودتونو… واقعی تحویل بگیرین خودتونو… عکس رو بزار… ای قربونت برم… عزیزدلم… امروز میخوام ببرمت بیرون خوشگلم… باهاش حرف بزن… خجالت نکِش… نه نمیتونم ارتباط برقرار کنم… باید تکرار کنی نازنینم، خیلیا بودن توی این تمرین… نمیتونستن ارتباط برقرار کنن… به نقطه ای الان رسیدن که دارن فریاد میزنن…، پس نزار ذهنت فایت کنه(بجنگه)… آروم… تو آرامش این تمرینو باید انجام بدی… تو آرامش… نمیخواد آپولو هوا کنی، میخوای خودتو بغل کنی همین… چطور در به در برای دختره… برای پسره… برای همسرت… اشک میریختی… یه تایمایی(زمان هایی)… برا خودت، خودتو نمیخوای تحویل بگیری؟؟ دربه در همش دنبال بیرون بودی؟؟ همش هم تو دیوار بودی… بگو آره درسته… همش تو دیوار بودی… امّا وقتی که عاشقانه خودتو بغل میکنی… عاشقت میشن، همه… همه… همه عاشقت میشن، زمانی که واقعیا نه ادا… خودت میفهمی… خودت تو خلوتت میفهمی که داری چیجوری باخودت رفتار میکنی… کجاها داری این بچه رو میبری؟ تو چه بشقابی داری براش غذا میریزی؟ وقتی که مهمون میآد چه لباسی میپوشی؟ تنهایی چه لباسی میپوشی…؟ هیچی تنهائم… همون لباس زیر پارهه که گل و گشاد شده… اون جورابه که سوراخه… همینطوری ولم دیگه… حالا راحتیم دیگه… تا میخواد یکی بیاد سریع… لباس خوشگل رو تنش میکنه… خب تو باید بری تو دیوار قربونت برم…:)) قبول کن… قبول کن بگو من حقمه برم تو دیوار… حقمه با صورت بخورم زمین چون دارم انقدر بی معرفتی میکنم…
تو خلوتم باید جانانه به خودم برسم… اگه قرار باشه دوتا انتخاب داشته باشم، اول خودم… بقیه… پیژامه پاره ها رو بپوش برا بقیه ببینم… میبینی چقدر خودتو بی ارزش میبینی؟ فقط نگاه بقیه برات مهمه… دنبال اینی که بقیه تاییدت کنن… یک بار تا حالا خودت خودت رو تایید نکردی… یک بار تاحالا برای خودت کف نزدی… یک بار نشده عکسو بزاری رو به روت… باهاش حرف بزنی، بعد تشویقش کنی مرسی که اونجا فلان کارو کردی… مرسی پسر… مرسی که فلان کارو به سرانجام رسوندی… مرسی که هستیییی… مرسی که هستی… فارق از همه چی… مرسی که همین لحظه حضور داری… از امروز این تمرینو باید انجام بدی… این اون چیزایی که باید بهش یه سر بزنی… گم شدهی این روزای آدم ها… این چیزاست… وگرنه بارها گفتم… اطلاعات تو زاویه های کسبوکار و مهارت و… پره… امّا مهارت جهان درون تو گوگل نیست… ایمان و توکل تو گوگل نیست… عشق تو گوگل نیست… اون رازی که درونت در جریانه تو گوگل نیست، بچه ها… این تمرینا… شاه کلیده… شاه کلیده… به والله قسم… به بزرگی تک تکتون قسم… تو همین لایوی که الان نمیدونم… چند دقیقه است نمیدونم نیم ساعته… تو همین چند دقیقه ای که صحبت کردیم امکان نداره، مهر تایید دلبرجان نباشه پشتبند صحبتای من، از درون میفهمی… داره تاییدش میکنه… میگه همینه… پس حالا که همینه ولش نکن…
امروز یه کادوی جانانه برای خودت میخری… درحد توانت… عکس رو میزاری… جلوت… یه کادو برای اون میخوای بخری… چی دوست داشتی بچه بودی واست میخریدن که نخریدن، امروز برو واسش بخر با بشکن و سوتا رقص کنان… لیلی لیلی برو… یه کادو خوشگل در حد توانت… درحد توانت شرایطتت هرچی که هست یه کادو خوشگل برای اون بچهه ها… یه کادو براش بخر…
حرف تمام…
امروز روز عجیبیه… وقتی که… خونواده میفهمه… هر وقت به تمرین رویارویی با اون بچه میاُفتیم… من تا چند روز تو ابرائم، هممون… امروز، روز عجیبیه، امروز، روزِ… کلام زورش نمیرسه… فقط یه حاله… آره جنسش یه حاله، یه احساسه… که داره قشنگ داره باهات حرف میزنه که تو میفهمی از درون امّا نمیتونی بیان کنی… میبینی چقدر خوشگله…؟ این اون چیزیه که باید روش کار کنیم. چون اینا تو گوگل نیست… ابدا… ابدا… اصل بازی اینجاست… اصل بازی اینجاست… اصل داستان اینجاست… الان متوجه میشی چقدر آدم ها دور شدن… چقدر دور شدن از دلبرشون… الان میفهمی که چرا آدمها اکثراً (میگن) آقا ما داریم بدو بدو میکنیم، امّا هشتمون گرو نهه؟ یا یکی دیگه(میگه) آقا ما شرایط مالیمون خوبه امّا چرا حالمون بده؟ آقا چرا هرکی میآد به ما یه ضربه ای میزنه؟ آها الان داره یه چیزایی برام باز میشه…
اینه… حرف تمام.
یه شعر از دوست نازنینم یاهوما…
حرف آخر…
در نهایت ما همان دریا شویم / فارق از بودن مکان اون شویم
آشنای فکر و راز او شویم / بی نیاز ازاین بدن، ما او شویم
خیلی مراقب خودتون باشین… خیلی مراقب خودتون باشین… امروز… دوست دارم که… جانانه بچه ها… پرقدرت… با حال خوب… باهمین حالی که الان تو لایو داری… میری و ازش پذیرایی میکنی… یه دقیقه کامنت میخونیم و برین روزتونو شروع کنین… الهی صدهزار مرتبه شکر…
عجب روزیه!!! چقدر حالمون خوبه! چقدر حالمون خوبه! چقدر… الهی شکر… الهی شکر… که این سفره… دلبر پهن کرد و ماهارو کنارهم جمع کرد، داریم… روزایی خوبی رو میگذرونیم، الهی شکر، الهی صدهزار مرتبه شکر، الهی صدهزار مرتبه شکر…
برین عزیزای دلم… برین پرقدرت… الهی شکر، کیف کنین بچه ها… بچه ها خالی کنین خودتونو… بعضی وقتا آدم ها فکر میکنن که… اشک ریختن بده… نه… یه سری از اشک ها از صدتاااا لبخند بهتره، اشکیه که ذوق داره آقا… اشکه از غم نیست… اشکیه که ذوق داره از حال خوب، از پروازیه که کرده، از اوجیه که داره میگیره… یه موقع هست یه کسی ولت کرده… یه کسی سرت کلاه گذاشته… داری تو اشک میریزی… یه موقع هست این اشکه… اشک نوع های مختلفی داره آقا… این اشک رو باید قاب کرد… باید نازش کرد… باید باهاش کیف کرد… ای قربونتون برم… الهی شکر… چقدر خوشگل داره اشکم میآد… آره اینا… این اشکا خوشگله… دوسشون داشته باش… قربونشون برو… الهی صدهزار مرتبه شکر… خیلی مراقب خودتون باشین، دوستون دارم… تک تک شما عزیزانم رو به دستان پرنعمت و برکت دلبر جانم میسپارم
الهی صدهزار مرتبه شکرت.
عزيز ديدگاه خودتو با عشق اينجا بنويس
تاکنون 1,485 دیدگاه نوشته شده