متن لایو روز سوم
به.به… به.به… به.به… عجب روزیه… عجب روزیه… درود به روی ماه عزیزای دلم… صبحتون جانانه طلایی باشه فرشته های نازنین، عزیزانی که توی کانادا، آمریکا هستن شبشون جانانه طلایی باشه. خیلی خوش اومدین… خیلی خوش اومدین… عزیزای دلم…
الهی صد هزار مرتبه شکر… الهی صدهزار مرتبه شکر… خیلی خوش اومدین نازنینای من، آفرین آفرین بهتون تبریک میگم بهتون تبریک میگم برای خودتون ایستاده کف بزنین بچه ها روز سوم، روز سومم پای کاری…
الهی صد هزار مرتبه شکر… الهی صدهزار مرتبه شکر… خیلی خوش اومدین خیلی خوش اومدین عزیزای دلم… الهی شکر الهی شکر الهی صدهزار مرتبه شکر… ای جانم ای جانم ای جانم درود به روی ماه همتون… بسیار عالی، شروع کنیم که تایمو بتونیم به بهترین شکل ازش استفاده کنیم و عزیزای دل برن جانانه به تمریناتشون برسند امروز کلی کار داری… امروز کلی کار داری… نازنینمم… الهی شکر الهی شکر، تکتکتون لایق بهترینهایین…
الهی شکر الهی صدهزار مرتبه شکر بسیار عالی بسیار عالی، الهی شکرت.
الهی به امید تو، الهی به امید تو ای ارباب جهان، الهی به امیدتو ای دلبر جان، دلبری که از رگ گردن بهمون نزدیکتره… فرمون کلام دست خودت، یه جایی ما رو ببر که… به هممون خوش بگذره…
الهی به امید تو، الهی به امید تو، الهی به امید تو…
بهتون تبریک میگم، به تکتکتون، بچهها به خودتون افتخار کنین… همینکه این ساعت بیدار شدی… با همون نیت خوشگله ای که بارها گفتم نیتِ خیلی مهمه… تکتک شماهایی که امروز اینجا هستین با یه نیت جانانه اینجایین انرژیش بینظیره تبریک میگم، ببینین… اینا، اینا دستاورده بچه ها اینکه تو امروز… جانانه اقدام کردی بیدار بشی، یک برنامهای داشته، شب که خوابیدی با یک انگیزهای خوابیدی که کی صبح میشه؟ خیلیهاتون هی از خواب پریدین که… از لایو جا نمونم…
اینا رو ببین… دستاورد فقط خونه و ماشین نیست اونا خوشگله باید هم به دستش بیاری اما اینارم ببین، ببین که داری براش قدم برمیداری، داری اقدام میکنی، کف بزن برای خودت، بچه ها خودمونو باید تشویق کنیم. همش دنبال اینیم که بقیه مارو تشویق کنن خودتو ببین یه ذره برای خودت کف بزن… جلو آینه گفتم چی کار کنی که… جانانه جانانه باید خودتو تشویق کنی خودتو ببینی… بسه دیگه انقدر خودتو نادیده گرفتی… بسه دیگه انقدر دنبالِ تشویق بقیه بودی…
همهش دنبال این بودی که از بیرون تشویق بشی امروز روز سومته کف بزن برا خودت آفرین… آفرین… آفرین سهیل جوون آفرین، سه روزه پای کاری…
عزیزایی که تازه به ما اضافه شدند خیلی خوش اومدی نازنینم خیلی خوش اومدی… بتو هم تبریک میگم که، تصمیم گرفتی بچه ها تصمیم تو این هیجده روز که پای کار وایستی این یه نیتیه که جانانهستا… داستانش فرق میکنه این تصمیمِ از یه جای پنهان درونت میاد… چون مسیره مسیریه که… اگر تصمیم بگیری بخواهی ورود کنی شروع کنی تمرینو باید یه جای دیگه مهر تأییدو بزنه که بفرما شما هم دعوتید… همه دعوت نیستن.
باید تایمش برسه، دور خودتونو نگاه کنین به اطرافیان خودتون بگین ما تو چالشیم تو هم بیا (میگن) بابا برو بابا این مسخره بازیا چیه؟
تایمش نرسیده… باید تایمش برسه… اصن دعوت نشده… تویی که تصمیم گرفتی، خودت میدونی با چه حالی اومدی خودت میفهمی که با چه نیتی اومدی خودت میفهمی که شیش و بشی نبوده امروز اینجایی… بچه ها اینا اونچیزیه که باید ببینیش… کیه؟ کیه داره منو میکشونه که…؟ بابا من تا لنگ ظهر میخوابیدم الان پنج صبح باانگیزه بیدار میشم، کی داره این کارو میکنه؟ تایمش رسیده هااا… پس نزنی… باش… تو مسیر باش… تو این هیجده روز باش…
هرجای تمرین باگ داشتی باش، فقط باش… همینکه حضور داری یعنی اینکه بابایی جون من هستم فقط تو یکم کمکم کن… کمکت میکنه کسی که تو رو دعوت کرده… که امروز اینجا باشی او خوشگل کمک میکنه تو فقط باش. برای خودتون بچهها کف بزنید.
بسیار عالی من چند تا نکته رو بگمو بریم سراغ تمرین ها…
خیلی از عزیزا گفتن که من خواب موندم؛ من جا موندم؛ یا به هر دلیلی بچهها خودخوری نداریما… به هیچ عنوان…! ابدا نباید خودخوری کنی… خواب موندی؟ فداسرت… از عمد نبوده که… تو سعیتو کردی ساعته رو هم کوک کرده بودی حالا به هر دلیلی… بیدار نشدی؛ ادامه بده… کلشو خراب نکن دیگه… از فرداش از همون روز تو ادامه بده فرداش پنج صبح پاشو، حالتو نزار خراب بشه اینی که داره حال تو رو خراب میکنه بچه باید شناسایی بشه کیه داره حال منو خراب میکنه؟ این کیه درون من؟ این چیه؟ این اون چیزیه که تو باید بشناسیش، نجواهای ذهن…شیطان…
آقا کیه داره انقدر منو میخوره؟ من سعیمو کردم دیگه که پاشم، نشد… حالا چرا انقدر منو داری میخوری؟ این کیه؟ اینو بشناس…
این خیلی جاها تو طول روز میاد سراغت، نسبتبه اینها باید آگاه بشی… وقتی اینو بشناسیش دیگه خودخوری نمیکنی… میای بیرون… فقط نگاش میکنی میفهمی که اون تو نیستی؛ اون کسی که داره حال تو رو بد میکنه اتوبان چهارباندست اون شیطانه.. نجواهای ذهنِ… و چقدر قشنگه حضورش، چقد قشنگ حضورش… کل جذابیت این بازی، به بودن همین نجواهای ذهنِ من اسمشو میزارم نجواهای ذهن، حالا از بچگی به ما گفتن شیطان، خب نسبتبه کلمه شیطان دهه چهل، پنجاه، شصت… حتی هفتاد فکر میکنند شیطان مثلاً یه شاخ و نمیدونم گوشای تیزو… آره، نه! نجوا های ذهن شیطانه… یه کسی هست درونت که میخورتت، چقدر حضورش جذابه… خدا جونم مرسی بابت وجود شیطان ههه…ههه…
بزار بریم جلو بزار بریم جلو میفهمی که چقدر همهچی سر جاشه، چقدر جذابه این بازی… پس خودخوری نمیکنی. هر کسی هم جا مونده… هر عزیزی کنارته هر دوستی کنارته… آی سه روزش تموم شده، دیگه من نمیرسم… بگو بیا عزیزدلم… تازه ما هنوز در ماشینه رو هم نبستهایم؛ بیا سوار شو… روز سومیم از همین امروز بگو نازنینا شروع کنن از فردااا توی لایو باشن… آدرس سایتو بدین قشنگ برن برنامشون رو اونجا بردارن.
سرعت سایتم که بنازم… بینظیر شده… فرشتههای تیممون، کولاک کردند، کیف کنین… الهی صدهزار مرتبه شکر…
من امروز نتونستم کامل تمرینم رو انجام بدم… خودخوری نداریم داریم تمرین میکنیم داریم تمرین میکنیم بچه ها… مسابقه نیست که… هیجده روز داریم با هم دیگه عشق میکنیم، سر یه سفره نشستیم… داریم کیف میکنیم داریم گپ میزنیم داریم از او میگیم داریم یکسری چیزها رو به همدیگه یادآوری میکنیم همین… مسابقه نداریم که… آقا این تمرینه رو من امروز نتونستم کامل انجام بدم… فدا سرت… ولی سعی کن…. جبرانش کنی؛ خودخوری نداریم.
درمورد ارسال نتایج، یه بخشی رو داریم توی سایت توی همون اتاق چالش هیجده روز… زدیم ارسال نتایج که آیدی تلگرامه، بههیچعنوان اونجا نه سلامی جواب داده میشه… نه سوالی پاسخ داده میشه، به هیچ عنوان… ابدا… اونجا فقط توئه نازنینم از دستاوردات ویس و ویدیو ارسال میکنی؛ که فرشتههای نازنین بهموقع، روش کار کنن بزاریم که بقیه کیف کنن به یاد بمونه این نتایج شما عزیزان، مثل سریال همسفرانی که مال پارساله و هنوز ویدیوهاش تموم نشده… هنوز خیلی از ویدیو هاش تموم نشده… همچنان داریم حالا آروم آروم پخشش میکنیم. بسیار عالی آیدیشم @natayej18 حالا برین اون لینکش هست توی سایت ولی خب بخواینم سرچ کنین @natayej18 از توی لینک برین بهتره که یه موقع آیدی اشتباه، نزنین.
بریم تمرینِ روز سوم، شماره یک
ساعت شش و هیجده دیقهست؟ آره… اینجا… شیش و هیجده… الهی شکر… تمرین امروز بینظیره… بی نظیره… بچههاا غرقه تمرینه بشین… چون تکتک این تمرینها آروم آروم در طول سفر یه جا یه چیزهایی رو میبینی یه چیزهایی رو درک میکنی که… کسی دیگه جلودارت نیست؛ فقط تو کوه فریاد زنون… الهی شکر الهی شکر بابت این لحظه الهی صدهزار مرتبه شکر بابت همین لحظه همین لحظه همین لحظه…
شمارهی یک: امروز شیش تا خواسته مینویسی شیش تا خواستتو مینویسی و به مدت نه دقیقه همون شیش تا رو تکرار میکنی هر خواستهای که داری رو مینویسی و به مدت نه دقیقه تکرار میکنی. این روندو یکبار صبح یکبار در طول روز یکبار شب. شیش تا خواستت مثل همه یعنی هرروز… فقط شیش تا خواسته مینویسی، همون شیش تایی که صبح مینویسی تو طول روز تکرارش میکنی شب قبلاز خواب تکرارش میکنی، روزی شیش تا خواستهی جدید…
داستان شکرگزاری داشته ها اون فرق میکرد، اون تو هر وعده بایستی نه تا داشتهی جدید مینوشتی پس اونو با این اشتباه نگیرین… شیش تا خواسته مینویسی و همونو تکرار میکنی تو سه نوبت… صبح، تو طول روز، شب، کار داریم… بگو چشم…
یه نکته رو من درمورد این بگم که خواستهها رو با چه حالی باید بنویسی (بریم روی تمرین شماره دو اینجا من اینو آماده کنم بسیار عالی)
عزیزای دلم… خواستههاتون رو… یه جوری بنویسین که انگار همین الان بهش رسیدی همین الان انگار داریش (یه لحظه اینترنت هم فکر میکنم قطع شد الان فکر میکنم درسته) این نیاز به… تکرار داره بچه ها… اینکه شما با حال خوب بنویسی… نیاز به تکرار داره چون اولش ذهنت میاد باهات فایت میکنه… تو کجا و این خواستهِ کجا؟ تو فایت نمیکنی باهاش… تو فقط نسبتبه این آگاه باش اینی که داره باهات فایت میکنه… این، من، نیستم؛ تمام.
تمرین… تمرین… تمرین… تمرین. تو با حال خوب هر بار سعی کن یه کوچولو بهتر از قبل، بنویس. با این نگاه که انگار بابا اومده میگه که یالا بنویس چیچی میخوای؟ چجوری میری رستوران غذا سفارش میدی؟ هیچ شکی نداری، یقین داری که… تا یه ربع بیست دقیقه دیگه نهایت هیجده دیقه دیگه… غذا سر میزه با اون نگاه بنویس… با احساس لیاقت بنویسین بچههاا… من بهش نرسم کی بهش برسه؟ کی از من بهتررر…؟؟ خودتو لایق بدون، خودتو ارزشمند ببین… برا خودت ارزش قائل باش… نگو بابا حالا ما که توی این…(شرایط) شرایطو نبینین بچه هااا
این همون جاییه که… انسان مسیرو گم میکنه… شرایط رو میبینه… درحالیکه دلبر گفته بود بابا وقتی میری تو بازی… شرایطو اصن… کاری بهش نداشته باش. تو فقط با امید، ایمان، توکل… قدم بردار… شرایطو… من درست میکنم.
بچهها به یه جایی میرسیم، که این امید، ایمان و توکل رو وقتی میشنوی… اشک شوق بریزی، که چه راااز بزرگی توی این سه تا کلمهست… هر لحظه با خودتون یدک بکشینش؛ این همون شاه کلیدی بود موقع اومدن ما به این جهان مادی…
اما خیلیهامون فراموش کردیم… هی نگاهمون به شرایطِ… میگیم تو این شرایط که نمیشه به اون خواستهِ رسید… توی این شرایط که نمیشه اقدام کرد. تو این شرایط که نمیشه به اون خواستهِ من برسم…
همش نگاهمون به شرایطه ، بچههاا چشمها و گوشها ما رو فریب میدن یه چیزی هست که فرای چشمها و گوشهای ماست که اوست. بچهها با تمام وجودتون این دفتر شکرگزاریتونو بغل کنین بنویسین؛ دفتر شکرگزاری رو دیروز گفتم بچه ها مقدسه هرچی مینویسی تحویل میده… بچه ها نوشتن قدرت داره… با احساس خوب بنویس انقدر غرقش شو که اصلاً انگار همین الان بهش رسیدی دیگه اصلاً کمبودش رو احساس نمیکنی… انقدر غرقش شو…غرقش شین بچهها… زمانیکه با احساس خوب مینویسی خواستههات رو، جوری که انگار بهش رسیدی؛ جوری که تویِ تکتک این نوشتن هات امید، ایمان و توکل موج بزنه… شرایط ی جوری رقم میخوره که دست ها میان… ایدهها، الهامات بغلتون میکنن به بزرگیتون قسم بغلتون میکنن؛ فقط باید با ایمان و توکّل بنویسین. بچهها تو طول مسیر من با این ایمان و توکّل خیلی کار دارم… این اون چیزیه که گمشدۀ امروزه خیلی هاست؛ همش بدو بدو… بدو بدو… نمیفهمن که بابا…
بیرون ز تو نیست هرآنچه در آن عالم هست، از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی…
همش درونته دنبال چی…؟ شرایط چیه…؟ آتش رو گلستان میکنه… اما به شرطی که ایمانی کودکانه داشته باشی؛ پات روی گاز و ترمز نباشه… داری مینویسی ولی از اون ور داری میگی توی این شرایط که نمیشه… حالا ما بنویسیم ببینیم… نه! این نوشتن بدرد نمیخوره… این نوشتنه باید تو رو پرت کنه توی یه حالی ما داریم از این نوشتنه کمک میگیریم؛ درطول مسیر راجبش صحبت میکنم. جانانه بچه ها هرچقدر فایت کرد عقبنشینی نکن، باهاشم نجنگ بهم هم نمیریزی؛ نسبتبه این آگاه باشین بههم نمیریزی فقط هی آروم آروم تکرار، با احساس خوب یه کوچولو… یه کوچولو از سری قبل بهتر کوچولو… کوچولو… کوچولو… مسابقه نداریم که… عه من چرا نمیرسم؟ این نشد؟
اونجایی که میگی من چرا نمیرسم؟ کی میرسم؟ ایمان نداری… کسی که ایمان داشته باشه تو رفتارش مشخصه بچه ها… تو عمل… باهات گپ میزنه میفهمی… آقا این… این تو این شرایطه اینچرا این مدلی با حال خوب حرف میزنه… بعد داره پلناشو انقدر راحت میبینه و… آره این اصن توی یه حالیه که شما نیستی… ببخشید، ایشون توچالش هیجده روز شکرگزاری جانجانان بود اصلاً داستانش فرق میکنه… اصلاً نرو اینوری تو نمیتونی با این همکلام بشی…؛ آره… ایمان و توکل واقعی رو باید آتش روشن کنیم باید دکمشو بزنیم… میزنیم.
الهی شکر… همین الان همتون تو دلتون بچهها یه هیجده بار بگین الهی صدهزار مرتبه شکر بابت این لحظهمون…
تمرین روز دوم… خیلی مهمّه… تمرین روز دوم خیلی مهمّه… خیلی… ارتباط مستقیمی داره بااا اون تمرین شماره یکمون…
بچهها تمرین شماره دومون، خیلی مهمّه… داستان پرهیز کنو خونوادهی بزرگ SBFقشنگ میفهمه… بچهها مراقب چشم و گوشها باید باشیم؛ مراقبش نباشی پرهیز نکنی نمیتونی اون ایمان و توکلَ رو روشن کن… نمیشه…
الهامات بغلت نمیکنه چون صداشو تو نمیشنوی… یه جور دیگه بگم… الهامات همیشه بغلت میکنه اما تو نمیشنوی؛ انقدر که شلوغی… انقدر که شلوغی نمیشنوی… هر چی داره بهت پیغام میده چون بمبارون کردی خودت رو صداشو نمیشنوی… ورودیهای ذهن مراقب نباشی عروسک خیمهشببازیت میکنه، میرقصونتت…
هر لحظه بازیت میده… شیش دونگ باید حواسمون به… خوراک ذهنمون باشه… چی رو داری میشنوی؟ چی رو داره میبینی؟ از صبح تا شب تو سوشال مدیا داری کیو دنبال میکنی؟ چی داره بهت اضافه میکنه؟ وقت گرانبها رو داری چیکار میکنی؟ چه بلایی داری سر خودت میاری؟ بعد میگی چراا… اتفاق خوشگله نمیافته؟ چرا باید بیفته؟ از خودت سوال کن چرا باید اتفاق بیفته؟ چه غلطی من کردم؟ چه قدمی برداشتم؟ که انتظار دارم که شرایطم خوب بشه… نه آقا نمیشه…
شرایط زمانی خوب میشه که تو مراقبِ سرزمین وجودت باشی؛ اونموقع بله… نوکریتو میکنه جهان… نیاز نیست دیگه تو دستوپا بزنی… هر آت و آشغالی رو از صبح تا شب داریم میریزیم توی ذهن، بعد میگیم چرا اتفاق خوشگلِ نمیافته…؟ آقا این دیگه زورش نمیرسه که اتفاق خوشگلَ رو برات رقم بزنه، چون انقدر آتوآشغال تحویلش دادی همونا رو داره به شکلهای مختلف تحویلت میده. همش دنبال اینی کی سر کی رو کلاه گذاشت کی به کی خیانت کرد کی کجا چه اتفاقی افتاد ببینم امروز این چه پستی گذاشته؟ این فلان کارو کرده… این داره چه ادایی در میاره؟
چقدر یه سر به خودت زدی؟ چقدر یه سر به خودت زدی…؟ هیچی. مثل ماست همینطوری صبح و شب کردم؛ سر کارم میرفتم دیگه… بابا بدوبدو داریم تلاشم میکنیم… نه!
اگه قرار بود با این روندی که داری میری جواب بگیری؛ تا الان جواب میگرفتی… عوضش کن. بچه ها یه تصمیم جانانه بگیریم… یه تصمیم جانانه بگیر و پاش واسا… پاش واسا واقعی پاش وایسا… بچهها تغییر نکنیم له میشیم، تغییرم قرار نیست آپولو هوا کنی… قدمهای کوچیک، قدم های کوچیک… هی تکرار کن؛ من امروز یه قدم کوچولو میخوام بردارم… یه کاری که قبلاً نمیکردمو امروز میخوام بکنم… یه غلطی رو که دارم هرروز میکنمو دیگه نمیکنم.
ببین… خودتو از بیرون بیا نگاه کن داری چجوری زندگی میکنی؟ رصد کن. آقا از امروز من یه سری کارا رو میکردم دیگه نمیکنم؛ یه سری کارا رو نمیکردم میکنم؛ جاشو عوض کن… آروم کوچولو کوچولو، ورزش نداشتی؟ ورزش بزار تو برنامت… الانم که توی چالش هیجده روزه ای برنامههاتو موبهمو انجام بده بهت تمرین دادیم. کجای جهان اینجوری میاد اینهمه فرشته رو دور هم جمع میکنه؟ اینو نمیگم که منم کنما… نه میخوام بهت بگم که… بهترین پلنو بهت دادیم؛ با بهترین کوالیتی(کیفیت)… داری میبینی تو سایت… کیف کن… کیف کن… عمل کن؛ انجامش بده…
تویی که آقا از این هیجده روز خبر داری دیگه دو دستی داره بغلت میکنه دلبر، انجامش بده… جانانه هم پاش وایسین… جانانه پاش وایسین بچهها… هرچیزی رو از امروز نزار…! بچپونن بهت… مراقب ورودی های ذهنت نباشی نمیتونی صدای جانت رو بشنوی؛ مثل این میمونه که… من همیشه میگم این جان داره همیشه بهت پیغام میده؛ اما این(ذهن) انقدر شلوغه نمیشنوی؛ مثل این میمونه توی یه مهمونی بزرگ هستی… رفیقت داره هی داد میزنه صدات میزنه نمیشنوی؛ صدای انقدر زیاده نمیشنوی؛ ولی اون طفلی داره گلوشو پاره میکنه… تو نمیشنوی؛ چون صدا زیاده تو سر، اینو(ذهن) باید التهابشو بیاری پایین… بسه دیگه انقدر بمبارون شدی… یه ذره کنترل کن. بزار یه ذره این التهابِ بیاد پایین بشنوی جان رو… جان داره بهت پیغام میده.
یهو میبینی از اون الهام و شهودی که شده، بشنوی… قدم برمیداری فقط کافیه بشنوی… بشنوی آتیشه روشن شده… بشنوی آتیشه خودش روشن میشه؛ تو اقدام میکنی…
میگی نمیدونم میخوام چیکار کنم؛ برای اینکه انقدر شلوغه نمیشنوی… وگرنه امکان نداره… یقین دارم؛ یقین دارم که او هر لحظه داره بهت رسالتت رو…. فریاد میزنه… انقدر شلوغی نمیشنوی. اینو پس از امروز… شیشدونگ حواست باشه؛ شیشدونگ مراقبِ ورودی های ذهنت باید باشی.
تو هر شرایطی که هستین بچهها فقط شروع کنین؛ فقط شروع کن… فقط شروع کن… کوچولو شروع کن؛ کوچولو… قرار نیست آپولو هوا کنی… قدمهای کوچیک خیلی از ماها هی دنبال اینیم که اتفاق بزرگی رقم بزنیم؛ نه حالا الان که نمیشه… تو این شرایط که نمیشه… کوچولو فقط شروع کن… فقط قدم اولو بردار… زمانیکه قدم اول برداری؛ قدم دوم جانانه بهت گفته میشه… بعد دیگه نوبت توئه قدم سوم، قدم چهارم بهت گفته میشه.
باید شروع کنی… فقط شروع کن؛ بچهها سخت نگیرین؛ زندگی رو سخت نگیرین… تو همین سه روز همین تمرینها رو باید بیاری تو زندگیت… جانانه باید بیاری تو زندگیت. بچهها قدمهای کوچیک بردارین… منتظره کسی نباشین که بیاد دستتون رو بگیره؛ شاه شاهان درونته… قدرت قدرتمندان از رگ گردن بهت نزدیکتره… دنبال چی…؟ فقط شروع کن. یه ذره رو خودت کار کن… داری میکنی؛ رو خودت کارکردن همین چالش هیجده روزه است. که الان فضاش فراهم شده کنار اینهمه عاشق داری جانانه انجام میدی… اینکه من هی تو این سالها میگم آقا رو خودت کار کن یعنی همین… همین تمرینا… آپولو نباید هوا کنی که… پس جانانه امروز… شروع میکنی.
خیلی خوشحالم نازنینم که هستی کنارمون
حرف آخر…
سراغ تو رو باید از دل بگیرم باید مشکل عقلو با عشق حل کرد
کی میگه نمیشه با تو قدم زد؟ کی میگه نمیشه جانجانان رو بغل کرد؟
آره… تو بودی کنارم تنها تو بودی… روزایی که هیچکی نبود، کنارم…
فقط روی خودتون حساب کنین فقط روی خودت… قدمهای کوچولو بچهها، قدمهای کوچولو… جانانه قدم بردارین. تکتک شما فرشته های نازنینم رو به دستان پرنعمت و برکت دلبرجانم میسپارم. امروز جانانه پرقدرت روز سوم رو انجام میدی…
تاکنون 1,798 دیدگاه نوشته شده
عزيز ديدگاه خودتو با عشق اينجا بنويس