چالش روز چهارم
تجربه روز چهارم
ارسال نتایج به صورت صوتی یا ویدئویی
عزیز فایل صوتی یا ویدئویی نتایج خودت رو میتونی به آیدی تلگرام hamsafaran18@ ارسال کنی تا بتونیم اون رو به دست بقیه همسفران برسونیم.
لایو 31 در روز شنبه تاریخ 1403/6/10 و ساعت 08:18 به وقت تهران برروی اینستاگرام برگزار شد.
لایو 30 در روز شنبه تاریخ 1403/6/10 و ساعت 05:30 به وقت تهران برروی اینستاگرام برگزار شد.
لایو 29 در روز جمعه تاریخ 1403/6/9 و ساعت 05:30 به وقت تهران برروی اینستاگرام برگزار شد.
تجربه روز چهارم
عزیز فایل صوتی یا ویدئویی نتایج خودت رو میتونی به آیدی تلگرام hamsafaran18@ ارسال کنی تا بتونیم اون رو به دست بقیه همسفران برسونیم.
کانال های تلگرام
صفحات اینستاگرام
تاکنون 303 تجربه نوشته شده
عزيز تجربه امروز خودتو با عشق اينجا بنويس
بعد از سه سال که چالش هارو دارم انجام میدم تازه یکی دو هفته شده که دارم صبح ها زود بیدار میشم و شب ها به موقع میخوابم ،و این موضوع خیلی برام جالب بود ،یه موقع هایی توقع دارین که چرا اون خاسته من نشده و اتفاق نيفتاده بعد میایم در زندگی نگاه میکنیم و میبینیم ما همون آدم سه سال قبل هستیم با کمی تغییرات کوچیک و اتفاقات و نتایج هم به همون اندازه ای هست که ما تغییر کردیم ،خیلی جالبه به اندازه ای که تغییر میکنیم زندگی مون و نتایج و شرایط هم تغییر میکنه
الهی شکرت که هر لحظه داری هدایت میکنی
امروزم عالی بود دست تو دست با نگار جون رفتیم سرظهر زیر آفتاب داغبت نیت۶تا بستنی خریدیم بردیم برای پاکبان های عزیز که بهشون بچسبه خنک شن 😍🥰💚چقدر خوشحال شدیم هر دو از عشقی که بهم منتقل کردیم الهی شکر
الهی صد هزار مرتبه شکرت تونستم این حس بینظیر تجربه کنم
حالم خوبه
خدایا من هیچ نیستم
فقط خودت
فقط خودت
فقط خودت
خدایا اعلام میکنم در محضر ت با صدای بلند
من یک نیستم 💚💚💚💚
دورزاخبار ،رسانه،موزیکهای منفی...
یا الله شکرت
خانواده که نشستن یهو صدای چند تا جوون اومد که حرف های جالبی نزدن و من ناراحت شدم و وقتی رفتم پیششون و بهشون گفتم بچه ها یکم اونور تر خانواده نشسته اگر میشه رعایت کنید ، سریع عذرخواهی کردن و اونجارو ترک کردن و من اصلا انتظار این رو نداشتم...
و اونجا عظمت کلام دلبر جان رو درک کردم🤲🏻🩵❤️🤍
من با اینکه یه مقدار ناقص تمرینات را انجام دادم
اما به بزرگیش معجزه را دیدم
حال خوبو بعد از مدت ها دیدم
الهی شکرت که منو با داداش سهیل و قبیله ی نازنینش آشنا کردی
سر شب برای خرید رفتم بیرون. در پیادهرو پسر بچهی فال فروشی جلومو گرفت بهش گفتم که ممنون و فال نمیخوام. بعد او گفت که از این رستوران برام غذا بگیر گشنه هستم. من اول زیاد توجه نکردم و با لبخند گفتم که امکانش رو ندارم. رفتم و خریدم رو انجام دادم و برگشتم سوار ماشین شدم با اینکه ازش دور بودم دیدم مدام برمیگرده و منو نگاه میکنه. خیلی عجیب بود انگار یک امیدی داشت. با اینکه آدمهای زیادی اونجا بودن و چندین اتومبیل از من فاصله داشت باز در تاریکی چشمش به منی بود که در ماشین نشستهم . یاد یک حکایتی افتادم که باعث شد پیاده بشم و برم به سمتش و با عشق دعوتش کنم به اون غذاخوری. ازش پرسیدم که چه غذایی دوست داره؟ اولش گفت فرقی نمیکنه . دوباره پرسیدم جوجه دوست داری یا کباب؟ گفت کباب و لبخند زد😍 خدارو صدهزار مرتبه شکر🙏♾️ رفتیم داخل و راهنمایی کردن تا بشینیم. سفارش دادم و برگشتم و گفتم نوشابه چه رنگی دوست داری مشکی یا نارنجی؟ یک لبخند دلچسبی میزد که حال آدم دگرگون میشد😍🦋 گفت مشکی و من سعید کوچولو رو در چشمان او میدیدم طوری که انگار دارم برای کودکی خودم این کارو با عشق انجام میدم خداجون ممنونم🙏♾️ خلاصه بعد از سفارش قبض رو بهش دادم و ازش خداحافظی کردم. و اون حکایت که خیلی درونش درس داشت و من شب قبل شنده بودم این بود. 💎یکی داشته میرفته به سمت جهنم. هی که میرفته مدام برمیگرده عقبش رو نگاه میکنه. خداوند این صحنه رو که میبینه، میگه اینو برشگردونید این هنوز امید داره 💎
خداجون اون پسر هم انگار روی تو امید داشت و ... بزارید بهتر بگم خدا از نگاه اون بچه به من نکاه میکرد خدا روی من حساب کرده بود خدا منتظر عکس العمل من بود بچهها😍🤗💚🦋 الهی صدهزار مرتبه شکر که لیاقت داشتم تا امتحانم رو بگذرونم🙏♾️ حال عجیبی دارم که در کلمات نمیگنجه 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
مراقب بقیه خودمون باشیم. الهی صدهزار مرتبه شکر بابت اینکه اجازه داد امروز هم باشم. و در این کامنت حضور داشته باشم🙏♾️😍🤗💚💎
واقعا بهتون تبریک میگم.
شیرینی زندگی در ترجمه ما از اتفاقاته.