بازگشت

قسمت دهم سریال همسفران

قسمت دهم:قرار نیست طرف رو ببینی و عاشقی کنی

سلام به روی ماه تک تک بقیه خودم، مخصوصا عمو سهیل گلم

آمده ام تا تو‌نگاهم کنی، عاشق آن لحظه طوفانیم، خوب ترین حادثه می دانمت ،خوب ترین حادثه می دانمت 

سلام داداش سهیل

سلام سهیل عزیزم، امیدوارم که حال دلت مثل همیشه عالی باشه

سلام سهیل داداش، روزت طلایی باشه جون‌دلم

آخ که این چالش چه کرد با من، فقط ما حال هم دیگه رو ‌می فهمیم 

الهی به امیدتو، تو ای ارباب جهان، خودت ما رو‌ مثل همیشه هدایت کن، چون تو‌ زورت می رسه ، تویی که از رگ گردن به من نزدیک تری، خودت ببر

من اگه بخوام از دست آوردهام و‌ نشانه ها و معجزات زندگی ام بگم ،که از این چالش بدست آوردم

ساعت ها و‌ یا شاید روزها طول بکشه

نمیدونم چی بگم، حالم‌خیلی خوبه، خیلی 

برای همین تصمیم گرفتم از تجربه احساسات ام با شما درمیون بگذارم، که خیلی خاص تر و ناب تر هست

و در کناراین احساسات هست که اون دست آوردها خوشکل می شند و اصلا قابل مقایسه نیست اون حسی که بدست میاری توی این چالش

الهی شکر

یک روز جانانه دیگه

یک فرصت دیگه

الهی صدهزار مرتبه شکر

شکر

خدا رو شکر می کنم که توی چالش شما بودم از روز اولش از سال گذشته و این رو هر روز هر روز تکرار کردم

و حال خیلی خیلی خوبی دارم اصلاً جانانه نگم برات

دفعه دومی که چالش انجام دادم اصلاً یک دنیا دیگه بود، احساس می کنم مثلا دفعه اول چالش، با اون بچه آشنا شدم، اکی، ولی وقتی مثلاً دفعه دوم با اینکه ادامه داده بودم خودم،  ولی وقتی دفعه دوم با اون انرژی انجام ‌می دی با لایو عمو سهیل، احساس کردم دیگه اون بچه منو‌ سفت بغل کرده، دیگه فقط اون آشنا نیست، واقعا نشناختمش واقعا سفت بغلش کردم، احساس غرور کم تر بود، احساس رهایی بیشتری داشتم تو این‌دفعه که انجام دادم چالش و اینکه، دیگه هیچ حسی به غیر عشق و رهایی نیست، و‌حس خشم دیگه، درونت نداری نه پشیمونی، نه حس عذاب وجدان نه حس دلسوزی فقط واقعا ازته دل

هر روز که بلند می شی، می گی الهی شکرت که من می تونم یک روز دیگه رو ‌تجربه کنم چون ‌ممکن بود نباشه اون روز، یکی از سوال هایی که من بعضی وقت ها از خودم می پرسم اگه من اون روز لایو عمو‌ سهیل نمی دیدم چقدر دیگه باید کلافه می شدم، یکی ازسوال هایی که هر دفعه به این فکر می کنم می گم الهی صد هزار مرتبه شکرت، از تک تک سلول های بدنم و چیز دیگه که می خوام بگم این که تک تک تمرینات  انجام بدین، حتی تمرین هایی که می گه با ظرفت صحبت کن، تشکر کن با لباست صحبت کن، تشکر کن 

یعنی حتی اینقدر گول سادگی اش به قول آقا سهیل نخورید، این تمرین ها اصلاً، کلاً این ها کل چالش، 

این ها هستن، که واقعا او رو به شما نشون‌می دن و واقعاً من بعضی وقت ها یاد تک تک احساسات این چالش یاد اون می افتم ،اشک همینجوری اشک ذوق توی چشم ام جمع می شه 

از امروز تو تمرین گفتیم ظرف‌ها رو خودت می شوری ظرفت رو؛ ظرف غذایی که نوش جان کردید دو لپی خودت می‌شوری و موقعی که داری می شوری ازش تشکر کن باهاش حرف بزن، با ماشین ظرف‌شویی نمی‌شوری ها، با دست تا پایان این چالش هیجده روز این روند رو تکرار می کنی این‌قدر ببین یکسری هاتون قشنگ می‌فهمید چی می‌گم ولی یه سری، مگه می‌شه آخه چی بگم من! انجامش بده. بچه هایی که انجام دادن می دونن اون موقع بهت می‌گم که درونت چه حالی پیدا می کنه، باش حرف بزن الهی قربونتون برم قاشق عزیزم که تو اگه نبودی چقدر سخت من غذا می‌خوردم لیوان عزیزم الهی شکر برای بودنت حرف بزن ازش تشکر کن با این نگاه که اون‌ها می‌فهمند. مهم این حالیه که به تو دست می ده این احساسی که ما داریم ما با احساسه کار داریم بزار بهت بگن دیوونه مهم نتیجه‌ای که فردا روز می گیری با نتیجت با بقیه صحبت کن بگو آره من همون آدمیم که ظرف‌ها رو می‌شستم و باهاش حرف می‌زدم

من تو ‌چالش پارسال و امسال هر دو تاش شرکت کردم  و ‌کلا توی طول سال تمام تلاشم رو کردم که، هر روز انجام اش بدم، خب شده یک ‌موقع هایی از خواب نتونستم بیدار شم  ولی تمام تلاش رو کردم  و ‌همچنان ‌می کنم  چون که واقعاً توی این ‌مسیر حالم خیلی خوبه خیلی با کودک درونم اکی شدم، خیلی داره بهم خوش ‌می گذره، مخصوصاً الان ایام عید که اومدم تعطیلات اومدم توی سفر هستم

قبل چالش توی زندگیم به مقطعی رسیده بودم، تو ‌اون سنی که داشتم که به آرزوهای بیرون از خودم رسیده بودم ،به تک تک آرزوهای بیرون خودم تقریبا رسیده بودم، تخصص تغذیه از دانشگاه مک‌گیل داشتم تو بهترین کلینیک کانادا کار می کردم، با مرد آرزوهام ازدواج کرده بودم. پولدار شده بودم اصلاً آرزوی خودم بوده و آرزوی مطمئنم خیلی هم سن و سال های من هست، استانداردهای خیلی ها هست چیزهای بیرون ازخودم رو ‌بدست آورده بودم ولی هنوز خوشحال نبودم، هنوز اون احساس با من نبود، اون هنوز احساس خوشحالی نمی کردم و این چه حس تلخیه، برای من فکر کنم از اون حس پول نداشتن بدتره بخاطر اینکه اون هم ‌تجربه کردم برای اینکه وقتی شما پول ندارید وقتی که یک امیدی داری یک آرزویی داری، یه امیدی داری اکی اگه من، به اون پوله برسم حالم خوب می شه من دیگه به همه این ها رسیده بودم ولی چرا حالم خوب نبود

هرجایی می‌ری دستت تو دست او باشه وقتی‌که دستت تو دست او باشه هرجایی بری بهت خوش می‌گذره، تو دل توفان هم بری او می‌کشتت بیرون، اما تنهایی تو بهترین شرایط مادی برو پول از سر و کول بباره اما دستم تو دست او نباشه بهت خوش نمی گذره یه سر بچرخون ببین چه کسانی بودند که به‌لحاظ مادی ثروتمند بودن شهرت داشتن اسم‌ و رسم داشتند اما به یک جایی می‌رسه که خودکشی می‌کنه چون دستش تو دست دلبرجان نبود از درون به صلح نرسیده بود ما داریم تمرین می‌کنیم که هر جایی می‌ریم با اون بچه بریم دست‌مون تو دست او باشه چون اون راه رو بلد بچه ها، اون آدرس خوشگل رو داره اون نمی‌ذاره پامون سر بخوره اون دستمون رو می گیره او راه نشون می ده ما داریم این رو تمرین می کنیم.

این چالش ۱۸ روزه که تا حالا سه بار انجام دادم،  بهترین حادثه زندگی ام بود و ‌سعی کردم در طول یک‌ سال کذشته، زندگیم رو ‌با این چالش هماهنگ کنم، با پادکست ها زندگی کردم و بهترین لذت ها رو بردم و بهترین نتیجه ها رو گرفتم .

الهی شکر، الهی شکر، هزاران هزار مرتبه شکر

الهی صد هزار مرتبه شکرت 

صبحی جاتون خالی، کنار ساحل، قربونتون برم، خیلی خوبین، می دونین یجوریه ، اول نمی شه صحبت کرد، آدم باید قبلش یخورده سکوت کنه، موقعی که سکوت می کنی یسری حرف ها میاد واقعا خیلی خوبه من یه روزی داشتم شکرگزاری می کردم، رسیدم‌گفتم که خدایا شکرت برای نعمت باران، این انگار تو ‌ذهنم یه بارون اومد و دقیقا انگار داره بارون می باره تو‌ذهنم، دقیقا رسیدم به اینجا که، گفتم این بارونه چقدر خوبه، براش فرقی نمی کنه مثلاً علف هرز، مثلاً اون علف هرز هم برای خودش یه ابهتی داره برای خودش سلطانیه بعد، براش فرقی نمی کنه به علف هرز بباره یا به بهترین گل گرون قیمت ترین گل این بارونه رو ‌من احساس کردم این بارونه خداست براش فرقی نمی کنه برای کی داره می باره بعد یهو ‌رسیدم تو‌خونه سرمو چرخوندم دیدم تمام وسایل های خونه یجورایی خدان یه جورایی روح اند مثلاً اون چاقو اون قاشق براش اصلاً فرقی نمی کنه تو آدم خوبی باشی ازش استفاده کنی، یا آدم بدی باشی صحبتم این بود که اون روز خیلی حالمون خوب شد که اگه قرار باشه تو عاشقی کنی، اصلاً قرار نیست طرف ببینی و عاشقی کنی مثل این دریا اصلاً براش فرقی نمی کنه تو کی هستی که بیا ببینمت و اونم خیلی کیف می کنه خیلی کیف می کنه منت می ذاری روش و ازش استفاده می کنی

من حدودا سه سال بود که مریضی OCD داشتم وسواس فکری پیشه بهترین روانشناس ها رفته بودم اینترنشنالی، نه اینکه فقط تو کانادا حتی توی آمریکا از چندین، از بهترین روانشناس ها کمک گرفته بودم 

بیشتر از ۱۰ هزار دلار خرج کرده بودم که درست کنم، هزاران یعنی خیلی ورکشاپ رفته بودم و به یک مقطعی رسیده بودم که دیگه این مریضیه هست دیگه باهات غزال و خیلی احساس عذاب وجدان بخاطر این که یک نفر از بیرون نگاه می کرد می‌گفت تو دیگه همه چی داری تو بهترین کشور دنیا کانادا داری زندگی می کنی، شغل آرزوهامو داشتم متخصص تغذیه از دانشگاه مک‌گیل تو بهترین کلینیک با بهترین مرد آرزوهام ازدواج کرده بودم پولدار شده بودم ولی چرا هیچ کدوم از اینا حال من رو خوب نمی کرد که خلاصه یکی از اون روز ها که داشتم تو feed اینستاگرام بودم یعنی حتی تو صفحه عمو‌ سهیل هم نبودم این لایوش رو  تو feed اینستاگرام بودم که واقعا از ته وجودم کلمه او‌ می کشد قلاب را با تمام وجودم حس کردم، روز دوم لایو عمو سهیل بود بعد این که شروع کردم این چالش رو انجام دادم روز به روز بهتر شد 

برای من شخصاً باگ من اون عزت نفس بود تک تک تمرین های این چالش یه قسمت خاصی از منو‌ به من نشون داد و  قسمتی که برای من از همه کلیدی تر بود، اون قسمتی بود که چندتا قسمت بود نمی تونم اصلا انتخاب کنم ولی اولی اش این بود که تو آینه نگاه می کنی و من اون لحظه جان جانان رو دیدم و تمام وجودم دیدمش به اون جمله رو می گی به خودت، اصلا یکی دیگه بود، یکی دیگه بود، او بود که واقعا داشت به من نگاه می کرد و اون ها رو می گفت و بعدش قسمت لایو فکر کنم  ۱۲ ام بود که می‌گفتش که تو فرض کن از این دنیا بری و جان جانان بهت بگه همه این عمری که زندگی کردی همش خودت بودی، یعنی من در این لحظه رفتم تو دنیای دیگه همه زندگیم اومد جلو چشم و واقعا احساس کردم روحم از بدنم جدا شده با این جمله و دیگه بعد از شنیده این جمله مثل یک عکس که می گیری بعد فیلترش رو عوض می کنی یه فیلتری هست که همه چیز رو رنگ رو زنده ترن بعد شنیدن این جمله رنگ ها برای من زنده تر بودن سبزی درختا سبز تر بودن، خورشید زرد تر بود، اصلا نمی تونم توضیح بدم این حسم رو اصلا نمی تونم توضیح بدم

 اما این رو بدون کل این هستی تویی، آقا، زمانی که تو از این تن بری پیش او کجا؟ نمیدونم ندیدیم که، بالاخره از این تن بریم حالا تو قالب دیگه تو جای دیگه، بابا برمی گرده بهت می گه که چه خبر؟ می گی هیچی بابا ، فلانی با فلانی بد بودن یا اینکارو کردن با ما اونکارو کردن اون من رو زد زمین اون فلان فلان شده اونکارو کرد، اون چه آدم خوبی بود، بابا یک لبخند ریز و خوشگل می زنه که این یک ‌نوع نگاهه ها ”می گه عزیز، جون دلم همش خودت بودی، بقیه ای وجود نداشت.”

 اونی که به من ضربه زد چی؟ خودت بودی، اونی که اومد دست مو‌ گرفت چی؟ اونم خودت بودی،  همش خودت بودی فقط تو نقش های مختلف حرف تمام، دیگه حرفی نمی مونه

امروز بیست نهم اومدم اینجا یکم عشق بازی کنم با جان جانان یک ‌سری خرید دارم، این شب عیدی گفتم یک سری خانواده و به بقیه خودم که حالمون روز به روز بهتر بشه باهم بریم، این هم همون خریدی که داشتیم 

شرایط فعلی بریم که حال هم رو خوب کنیم، از کسایی که چالش رو دنبال کردن تشکر می کنیم که به آگاهی جمعی جهان داریم کمک می کنیم، انشالله که روز به روز حال دل همه مون شاد و شادتر باشه

خواستم فقط تو این کلیپ بهت بگم که، مرسی که کنارمونی مرسی که آگاه مون می کنی و همراه مون هستی و می‌دونم همش کار اوست 

و من انسان، من عادل، من عادل هادی زاده باید خیلی کیف کنم که به یکی کمک کنم که به یکی ببخشم، دم شما گرم قربون شما برم

این چالش انقدر قشنگ عمو سهیل درستش کرده بود به کمک جان جانان که هیچ راهی برای نجواهای ذهن نمی ذاشت، مثلا یه قسمتی از چالش هستش که من به شخصه متوجه شدم، همش تقصیر مثلاً خود آدم ولی خوب قاعدتاً آدم ممکنه احساس بدی نسبت به خودش داشته باشه و یا خود خوری کنه دقیقا همون روز عمو سهیل می اومد تو لایوش می‌گفت خود خوری ممنوع یا دلایلی می آورد که اون قشنگ نجواه نمی تونست وارد بشه، واقعا عزت نفس ریشه این چالشه و از صمیم قلب آرزو می کنم که تک‌تک بقیه خودم به این حسی که من رسیدم برسن

Hello to every single dear other part of myself.

Especially my dear Uncle Soheil,

I’ve come so you look at me,

I’m in love with that stormy moment.

I know you are the best incident,

I know you are the best incident.

Hello, brother Soheil,

Hello, my dear Soheil,

I hope you are feeling amazing as always.

Hello, brother Soheil,

May your day be golden,

My dear.

Oh, what this challenge has done to me.

Only we understand each other’s feelings.

O God, my hope is in you,

You, the king of the world,

Guide us as always,

Because you have the power,

You, who is closer to me than the veins in my neck. You take me there.

If I want to talk about my achievements, signs, and miracles of my life,

And what I gained from this challenge,

It would take hours, or maybe even days.

I don’t know what to say,

I feel very good,

Very good.

So, I decided to share the experience of my emotions with you,

Which is much more special and purer, and it is alongside these feelings that those achievements become beautiful. And there’s no comparison to the feeling you get in this challenge.

Thank God, 

another amazing day of life,

Another chance.

God, thank you a hundred thousand times,

Thank God.

Thank God that I was in your challenge from the first day of last year, And I repeated it every day. And I feel very, very good,

I can’t even tell you how wonderful it is.

The second time I did the challenge,

It was a whole different world.

I feel like the first time I did the challenge,

I met that child.

Okay.

But when, for example, the second time, though I had continued myself,

When the second time with that energy, with doing it in the live with Uncle Soheil,

I felt like that child hugged me tightly.

It’s not just that familiar anymore.

I really didn’t know it, I really hugged it tightly.

I felt less pride,

This time I did the challenge, I had more of a feeling of liberation.

And there’s no feeling but love and liberation,

And you no longer have the feeling of anger, no regret.

No feeling of guilt or sadness,

Just really from the bottom of your heart,

Every day that you get up,

say, Thank God, That I can experience another day

Because there might not have been that day.

One of the questions I sometimes ask God is,

If I hadn’t seen Uncle Soheil’s live that day,

How much more frustrated would I have been?

One of the questions that every time I think about it, I say, God, thank you a hundred thousand times.”

From every single cell of my body,

And the other thing I want to say

is to do every single exercise.

Even the exercises where he says

talk to your dishes,

and thank them,

talk to your clothes,

And thank them.

I mean, don’t these exercises are not important because of their simplicity as dear Soheil says.

These exercises are really the whole challenge,

that they show you farther distance (view of the life)

I sometimes remember each feeling of this challenge,

Tears of joy gather in my eyes.

Starting today in our training, we decided that you will wash your own dishes, including the dish you used for your meal. You will wash your own dish, the one you ate your delicious food from, and when you’re washing it, be grateful for it and talk to it. You couldn’t do it with a dishwasher, but for the next eighteen days of this challenge, you will repeat this process by hand. I know some of you will understand what I’m saying, but some things are difficult to put into words. Just do it, and those of you who have done it know how it makes you feel inside. Talk to it and be grateful for it. My dear spoon, without you, it would be so difficult for me to eat. My dear cup, thank you for being here. Talk to it with the understanding that they can feel it. The important thing is that it gives you a feeling. We work with emotions. Let them call you crazy. What matters is the result you will achieve tomorrow. Talk to others about your

I participated in both last year’s and this year’s challenge,

and throughout the year, I tried my best to do it every day,

there were times when I couldn’t wake up from sleep,

But I made all the effort

And still do,

Because I really feel great on this path.

I’ve become okay with my inner child,

I’m having a really good time.

Especially now, during the holiday season, I came on vacation,

I am on a trip.

Before the challenge, in my life, I had reached a point,

at the age I was,

where I had achieved my dreams outside of myself.

I had almost achieved every single one of my dreams outside of myself.

I had a nutrition degree from McGill University,

I was working in the best clinic in Canada,

I had married the man of my dreams.

I had become rich,

It was my dream and the dream of many of the people around the same age as me.

It is the standard of many.

I had achieved things outside of myself,

But I was still not happy,

I still didn’t have that feeling, it wasn’t with me, I still didn’t feel happy.

And what a bitter feeling it is,

For me, I think it’s worse than the feeling of not having money,

because I’ve experienced that too.

Because when you don’t have money,

When you have hope, you have a dream, that’s okay If I get to that money,

I will feel better.

I had already achieved all these,

So why wasn’t I feeling good?

Wherever you go, your hand should be in his hand. When your hand is in his hand, you enjoy wherever you go. Even if there is a storm, he will take you out of it. But when you are alone, even in the best material conditions, money will not bring you happiness if his hand is not in yours. Look around and see who were materially wealthy, famous, well-known but reached a point where they committed suicide because his hand (God’s hand) was not in theirs and they did not find peace within themselves. We are practicing to always go with that child and have our hand in his hand wherever we go. Because he knows the way, he has the beautiful address, and he won’t let us stumble. He takes our hand and show us the way. We are practicing this.

this18-day challenge, which I’ve done three times so far, was the best event of my life. I tried to synchronize my life with this challenge over the past year, I lived with the podcasts, and I enjoyed the best Joys, and I got the best results.

Thank God

Thank God

A thousand, thousand times thank you.

Thank God a hundred thousand times.

This morning, you were missed. Near the beach I love you.

You’re great. You know. At first, one cannot speak. You must be silent for a bit, and when you’re silent, some words come up. It’s really very good.

One day I was giving thanks, and I said, “Thank God for the blessing of rain. It felt like rain had come in my mind, and it was exactly like rain was pouring in my mind. When I reached this point, I said, “This rain is so good.

It doesn’t make a difference to the rain, for example, weeds. That weed itself has a kind of grandeur. It’s regal in its own right?! It doesn’t matter to it whether it rains on the weeds or on the best flower. The most expensive flower. I felt this rain. This rain is God. It doesn’t care who it’s raining for. Then, suddenly, I arrived at home, looked around and saw that all the tools of the house are in a way God’s spirit. For example, that knife. That spoon. It doesn’t make any difference to it.

Whether you are a good person and use it, or you are a bad person. My point was that; that day, my mood became very good. (I felt amazing)

If you’re supposed to fall in love, you’re not supposed to see the person and fall in love. Like this sea, it doesn’t care who you are. It doesn’t say come, let me see you and it really enjoys It really enjoys that’s its pleasure you use it.

I had been suffering from OCD, obsessive compulsive disorder, for about three years. I had gone to the best international psychologists, not only in Canada but also in the United States. I had sought help from several of the best psychologists. I had spent more than $10,000 to get better. I had attended thousands of workshops and had reached a point where I thought, “This disease is here to stay, it’s with you, Ghazal.”

And I felt so guilty because if someone from the outside would look at me, they would say, “You have everything.”

In Canada, the best country in the world, you are living the life of your dreams. I had my dream job, a nutrition specialist from McGill University, in the best clinic, living with the man of my dreams. I was rich.

But why didn’t any of these make me feel good?

Anyway, one of those days when I was in my Instagram feed, I mean, I hadn’t even seen this live on Uncle Soheil’s page, I was on my Instagram feed. I really felt the word “oh only God can lead us to the light”. I felt it with my entire being.

It was the second day of Uncle Soheil’s live. After I started doing this challenge, I felt better day by day. For me personally, my bug was self-esteem. Every exercise in this challenge showed me a specific part of myself and a part that was key for me was. There were several parts, I can’t choose at all, But the first one was when you look in the mirror. At that moment, I saw God and saw it in my whole being. When you say that sentence to yourself, it was something else, something else entirely. It was Him (God) who was really looking at me and saying those words. Then I think, the live part, it was the 12th episode, which he said, “Imagine you leave this world and God says all this life you lived, it was you.” I mean, at this moment I went into another world. I could see all my life with my eyes. And I really felt my soul separated from my body with this sentence. And after hearing this sentence, it’s like a picture you take, then you change its filters to more vibrant colors. After hearing this sentence, the colors were more alive for me, the greenery of the trees was greener, the sun was yellower, I can’t explain this feeling at all, I can’t explain it.

But know this, all this existence is you. When you leave this body and go to Him (God), where?! I don’t know, we haven’t seen it yet, eventually when you leave this body in a different form, in a different place He comes and asks you, “What’s up?” You say, nothing, so-and-so was bad with so-and-so, or they did this with us, or they did that. He hit me. The land of so and so. They did that. What a good person he was. He gives a small and beautiful smile. This is his perspective. He says, my dear, you were it all. There was no one else. The one who hit me? It was you. The one who came and held my hand? That was you, too. It was always you, just in different roles. That’s the end of the conversation. No more words are left.

Today is the 29th, I came here to spread a little love with God

I have some shopping to do, it is Eve night (Eid Nowrouz) and I want to give it to some families and rest of myself, so that our mood gets better day by day, Let’s go, this is the shopping we had, Let’s make each other feel better in the current situation, we thank those who followed the challenge

because you are helping to raise awareness in the world

God willing the mood of all of us will be

happier and more joyful day by day.

I just wanted to tell you in this clip that, thank you for being with us, thank you for making us aware, and for being with us. I know it’s all His (God) work

And I, as a human, I, Adel, I, Adel Hadizadeh, should enjoy a lot to help someone, to donate something to someone. Hats off to you, I love you.

This challenge was so beautifully created by Uncle Soheil with the help of God. that it left no room for the mind’s whispering. For example,

There is a part of the challenge that. I realized, it’s all our own fault

But of course, one might have bad feelings about oneself or be self-critical

Exactly that day Uncle Soheil would go live and speak. Self-criticism is forbidden and he would bring up reasons that that negative thought could not enter

Really, self-esteem is the root of this challenge and from the bottom of my heart, I wish that every other part of myself also reaches this feeling that I have reached.

نمایش بیشتر

106 دیدگاه، عزیز دیدگاه رو اینجا بنویس.

× برای درج دیدگاه باید وارد حساب کاربری شوید.
  • الهی صد هزارمرتبه شکرت برای حضور داداش سهیل و شما نازنینانصحبتاتون عالی بود من بخشی صحبتایه شمازو تجربه کردم مرسی از اشتراک گذاری احساسات نابتون...
  • سلام آیا مجاز هستیم از عکسای خوشگل تو پروفایلمون استفاده کنیم
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت در  این مسیر  به رشد و اگاهی رسیدم  وفهمیدم همه چه خودمم اونی که میاد صربه می زنه می ره اون خودت بودی چون خودت اجازه دادی اون بیا به تو صربه بزنه بره چقدر مسیر قشنگه الهی شکرت 
  • اینقدر کیف کردم که  هیچی نمیتونم بگم عجب حس و حالیه. تمام آگاهیا سیو شده هر چی هوشیارتر میشیم  به یاد میاریم  الهی صد هزار مرتبه شکرت🙏🙏🙏
  • الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت حضورم در خانواده بزرگ سنگرزاده  خدایا چقدر زیبا صحبت میکنن دوستان الهی صدهزار مرتبه شکرت  بابت حال خو ب 
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت که حال دلم عالی هستش در خانواده بزرگ سنگر زاده
  • بنام وجودی که ز وجودش ز وجودم شده موجود.. سلام برهمگی شماعزیزان که حال دلم بسیار عالی وخوش ست.. وسپاس بر کسانی که دراین شکرگزاری یاری وکمکمان می‌کنند. آقا سهیل برادربسیارخوب و گرامی ام
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت که دستم تو دستت هست خدا یا ممنونم راه رو نشانم دادی 😍😍😍
  • چقدر زیبا من دوبار چالش انجام دادم ولی فکرکنم زمانش نرسیده بوده که این مطالب به قشنگی حس کنم چقدرعالی همه خودمم 🥹🥹🥹
  • سلام آقای سنگرزاده امروز ۴۰۲/۶/۱۶ هست و روز سالگرد فوت پدر گرامیتون هست و من زهرا صالح هستم عضو خانواده بزرگ sbf میخواستم بگم روح پدر بزرگوارتون شاد باشه و درود فروان به همچین پدری که همچین پسری رو به جامعه هدیه کرده نور به قبرشون بباره❤❤❤
  • همه چیز خودشه ، جان جانان خودشه ، همه چیز خودشه ، الهی صد هزاران بار شکر تو یا عزیز ، مرسی برا یاداوری که کجاییم و کی هستیم
  • آخ از اونجایی که داداش میگی همه جا  کنارت .خدایا شکرت تماما ویس ها یی که داری،فقط ندا داداش خدارو شکر بابت حال خوشی  که دارم و آرامشی که دارم 
  • داداش سهیل امروز قسمت دهم میخوام نگاه کنم خیلی عشق بود خدارو هزاران بارشکرت که ثبت نام کردم که سفر ۱۸ماهه هم باشما باشم و پولش سریعا جورشد اتفاقاحقوقم زودتر دادن و باعشق واریز کردم داداش سهیل خداحفطت کنه 
  • سهیل عزیز من چطوری میتونم یه مشورت ازت بگیرم داداشی خیلی به ککمکت نیاز دارم خواهش میکنم کمکم کن
  • وااای این قسمت عالی بود. عااالی. همه چیز خداست. با کی میجنگیم؟؟؟ 
  • الاهی صد هزار مرتبه شکرت 🕊️🤍داداش سهیل عزیز بینهایت ازت سپاسگزاریم الاهی همیشه شاد و سلامت و پایدار باشی 🤍
  • ای بنازمت داداش ممنون از این همه زحمت هات که برای ما در مسیر نور و عشق میکشی خدا حفظت کنه و هر لحظه زندگیت سرشار از عشق و نور باشه ای جان و دلم جووووووونم داداش 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
  • باران که شدى مپرس ، این خانه‌ی‌ کیستسقف حرم و مسجد و میخانه‌ یکیست باران که شدى، پیاله‌ها را نشمارجام و قدح و کاسه و پیمانه‌ یکیست باران! تو که از پیش خدا مى‌آییتوضیح بده عاقل و فرزانه یکیست بر درگه او چونکه بیفتند به خاکشیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست با سوره ى دل ، اگر خدارا خواندىحمد و فلق و نعره‌ى مستانه یکیست این بى‌خردان، خویش، خدا مى‌داننداینجا سند و قصه و افسانه یکیست از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کاردر خلقت حق، رستم و موریانه یکیست گر درک کنى خودت خدا را بینىدرکش نکنى , کعبه و بتخانه یکیست شاعر : مهدی مختار زاده
  • قربون خدابرم که وقتی میباره براش فرقی نمیکنه  روی گل میباره یاخار     بیابون هست یا گلستان. آفرین قرارنیست طرف رو ببینی تا عاشقی کنی❤️❤️❤️🥰🥰😍😍🤗🤗الهی هزاران هزارمرتبه شکر بابت کدها و نشانه هایی که میبینم. بخاطر همه چیز ممنونم
  • خدایا صدهزار مرتبه شکرت برای این همه  زبیایی  واین همه نعمتهای بیکرانی  که  بهمون  دادی
  • الهی شکرت الهی صد هزار مرتبه شکرت یک روز دیگه یک روزه جانانه دیگه. به اون حال مورد نظرم رسیدم الهی شکرت 
  • الهی شکر  خیلی انرژی گرفتم خدارو سپاسگارم بخاطر حال خوب امروزم الهی شکرت
  • الهی صدهاهزار مرتبه شکرت ای ارباب جهان خودت مثل همیشه قلاب زندگیمون رو بکش🌱✨🤍🕊️
  • خدا همه ی ذرات وجود من و همه ی ذرات موجود در کنار من هست من اویم و او در من🙏💙الهی صد هزار مرتبه شکرت
  • بله وقتی از ته قلبم میگم او میکشد قلاب را خیالم راحته ،حالم خوبه،
  • سلام داداش سهیل هربار  قسمت جدید که میزاری  چشمام اشکی میشه من یکسال فقط بخاطر شما اینستاگرام پاک نکرده بودم ولی  جایی هست که کنترل ذهنم رو میگرفت پاک کردم اگر میشه تو سایت بخشی درست کنید استوری و ویدیوها را در سایتون یا تلگرام کانال مخصوص استوری بزارید  با تشکر 
  • الهی صدهزار مرتبه شکرت ، سلام به داداش سهیل و همسفران داداش این سریال هم مثل بقیه ی سریالها خیلی خوب بود و من از صحبت داداش عادل که کنار دریا بود درس جدیدی گرفتم که باران رحمت خدا وقتی میباره جدا نمیکنه که رو سر بعضیها نباره یا بباره  ،( بخشش  بی منت )بازم سپاسگزارم  از همه ی بقیه ی خودم که پشت صحنه ی این سایت مشغول هستند و دارند تلاش میکنند .🙏🕊🙌🤩🌷
  • واقعا خيلي خوب بود خداروشكر حال دلم عالي عالي عاليه جوريه كه از عالي هم رد كرده اينقدر ذوق تو دلم هست بي دليل و به اين درك رسيدم كه افتادن برگ درخت معجزه است🥹😍