بازگشت

قسمت شانزدهم سریال همسفران

قسمت شانزدهم:من در آواز پرنده، خدا رو می‌بینم

سلام به روی ماه همتون، همسفران عزیز چالش شکرگزاری جان جانان

عمو سهیل سلام، خیلی مخلصیم، ارادت

سلام داداش سهیل، صبح تون بخیر، روزتون طلایی

سلام به داداش گلم، آقا سهیل و بچه های چالش

من علیرضا امیدی هستم، بیست و دو سالِه، اهل کرمانشاه، الان ولی کرجم. این بارون زیبا رو هم ببینی، الهی صد هزار مرتبه شکرت که کنار همیم، همدیگه رو داریم

خدایا شکرت که پیش فامیل هامون هستیم و داریم کیف می کنیم

یک روز جانانه دیگه

الهی صدهزار مرتبه شکرت

خدایا شکرت بابت تموم این نعمت هایی که بهمون دادی،

من لایق بهترین هام

او می کشد قلاب را

الهی شکرت یک روز قشنگ دیگه

خدایا شکرت برای امروز قشنگت

خدایا سپاسگزارم بخاطر نعمت های بسیار و زیبایی که به ما دادی

دمتون گرم یک کف مرتب برای خودتون

الهی به امید تو

تو ای ارباب جهان

خودت ما رو مثل همیشه هدایت کن خودت ما رو مثل همیشه هدایت کن چون تو زوت می رسه

قدرت هستی خود تویی

خدا رو شکر می کنم واسه امروز، خدا رو شکر می کنم که یک فرصت دیگه بهمون داد، حال و احساسم خیلی بی نظیره، خیلی، خدا رو شکر می کنم، اصلا یک جوری مردم باهام برخورد می کنن که انگار با انسان بزرگی دارن سلام و علیک می کنن، خیلی ها نمی شناسن برام دست تکون می دن، نمی دونم خدا رو شکر می کنم، اینقدر برخوردها خوب، خوب برخورد می کنن، خدارو شکر می کنم

عمو سهیل خداوند یک ته صدایی به من داده و الان می فهمم که چه نعمت بزرگی داشتم، من الان هفت روزه قطع نیکوتین کردم، خدا رو شکر می کنم و یکم براتون می خونم

من دور سوم چالش که دارم انجام می دم اما دو دور قبلی ام تنها بودم،یعنی هم زمان با سهیل و دوستان انجام ندادم اما این چالش الان که دور سومش هست انرژیش صد برابر چالش های قبل هست و به خاطر این از شما سپاسگزارم که بهم انرژی می دیم و حال خوب رو صد چندان می کنیم کنار هم، من دور دوم چالش رو اگه بخوام براتون بگم چی کار کردم، یکی دو ماه پیش انجامش دادم و اولین خواسته هام این بود که به عنوان یک فوتبالیست، خوب من یک فوتبالیست ام و باید یک سری تمرینات فوتبالی حرفه ای انجام بدم

این بود که تمرین هام بیشتر بشه و حرفه ای تر بشه، روتین باشه، این نباشه که دو روز انجام بدم، روز سوم خیلی خسته باشم و مخصوصا نظم خواب بود، نظم خوابم رو کامل به دست آوردم، ساعت پنج دیگه بیدار می شدم، حتی بعد از انجام چالش و تمرین هام خیلی زیاد شد الان یعنی پیشرفتی که می خواستم روز های اول نوشته بودم یک پیشرفتی بود که در رویا بود برام، برای من و فکر نمی کردم در این حد بتونم توی دو، سه ماه پیشرفت بکنم، ولی الهی صد هزار مرتبه شکرت، به خاطر این انرژی که این قدر بالاس آدم به همه خواسته هاش می رسه، تمام چیزهایی که با احساس خیلی خوب می نوشتم و خیلی ذوق زیادی داشتم که بهشون برسم، بهشون رسیدم بعد اون خواسته حالا یک سری ها مونده که طبیعیه دیگه یکمی باید زمان بگذره که بهشون برسم

سهیل بی معرفت چیکار کردی با من، من توی این یازده دوازده روز درست حسابی انجام نمی دادم ولی فقط بعد از یازده روز فهمیدم، بچه کوچیکه یعنی چی، چه بلایی سر ش آوردم،ب اهاش چیکار ….، با من، الهی شکرت، الهی شکرت، دمت گرم، دمت گرم،

بیرون زتو‌نیست هرچه درعالم هست

ازخود بطلب هرآنچه که خواهی که تویی

خیلی مخلصیم، انشاالله که بتونیم سربلند در بیایم، وقتی تن می ره، ازبین می ره و روح مون از تن جدا می شه، به قول خودتون کلیپ ها که برامون می ذارن، با افتخار سرمون رو بگیریم بالا، خدا رو شکر می کنم اقا سهیل دمت تون گرم

می خوام از چالشم بگم از پارسال، پارسال تا متوجه بشم، البته اولین باری که با شما آشنا شدم، با پیجتون، اردیبهشت بود که همونجا متوجه شدم چالش شکرگزاری برقرار کردید و من هم سریع شروع کردم اون چالش رو، روزی که استوری گذاشتم برای الهی شکرت یک روز جانانه دیگه، خوب من اولین باری بود که استوری می ذاشتم و استوری هم تصویری، مثل همین الان، از باغچه خونه ام، از خودم گرفتم و فرستادم که جمله الهی

شکرت یک روز جانانه دیگه یک فرصت دیگه، دیدم ساعت نه شده، نشده دخترم تماس گرفت مامان چی کار داری می کنی ؟ این چه کاری ایه داری می کنی ؟ با آبروی ما بازی نکن، تو رو خدا مامان هرکاری می کنی بکن این چه وضعیه و دختر دیگم اونم پا شد گفت مامان تو رو خدا دوستام می بینن مسخرم می کنن، آبروم رفت گفتم مگه من چی گفتم ؟ من یک الهی شکر ساده گفتم، نه کار خاصی کردم، نه عکس بدی گذاشتم

من فقط یک الهی شکر گفتم کار خاصی نکردم ولی ادامه دادم. ادامه دادم این چالش رو و واقعا چالش عجیبی بود، من در این چالش پارسال دو تا از معجزات بزرگی رو که اتفاق افتاد

حلقه دخترم سه ساله گم شده بود و ما مدام هرجایی که بخوای رو دنبالش گشتیم و بعد از سه سال دقیقا، همون بعد از این چالش بود که دیدم حلقه روی نرده سکوی خونه ام بود اصلا من این نرده رو سه سال شستم، برف اومد، بارون اومد و جان جانان خودش اومد اون حلقه رو گذاشت رو اون سکو و من گرفتم

من بعد از لایو میام توی این لوکیشن که دارید می بینید، نیم ساعت هوازی کار می کنم و واقعا این چالش بمب انرژیه، از همه دوستان دعوت می کنم به این چالش به پیوندن و روز خودشون رو پر انرژی آغاز کنن. خواستم این انرژی رو با بچه های چالش به اشتراک بذارم

اما از معجزات این چالش هرچی بگیم کم گفتیم من اینقدر معجزه دیدم که، اینقدر حالم خوب شده که

نمی تونم وصفش کنم باید واقعا احساسش بکنین خودتون، باید خودتون انجام بدین که بفهمید، مثلا یک مورد خیلی مهم برای من این بود قبل از چالش اولی که انجام بدم، من حتی الهی شکرت گفتن برام سخت بود نه این که مسخره بکنم، غبطه می خوردم به اینکه چرا یک الهی شکرت نمی تونم بگم، توی دلم هم‌نمی تونم بگم، نمی دونم چرا خجالت می کشیدم این عادت بدی بود که، نمی دونم چجوری توی من ایجاد شده اما دور اول این چالش که سهیل گفت باید بیاید بگید، بیاید استوری بگذارید برای همه که الهی شکرت این خیلی برای من سخت بود من توی خلوت خودم هم نمی تونستم بگم الهی شکرتو اینجا بود که مچ خودم رو گرفتم و فهمیدم که ایراد کار همینجا هست و چسبیدم بهش همون دور اول چسبیدم بهش فیلم هایی گرفتم یعنی استوری که می خواستم بگیرم سعی می کردم فیلم باشه، حداقل سه، چهار روزش، اول فیلم بود کامل همینجوری از خودم فیلم می گرفتم و به سختی می گفتم الهی شکرت یک روز جانانه دیگه، یک فرصت دیگه واقعا برام سخت بود، اما بهش غلبه کردم، و هردفعه این کار انجام می دادم بیشتر انرژی ام می رفت بالا، قبلش می ترسیدم قضاوت بشم، مسخرم کنن خوب قطعا کردن، خیلی ها کردن اما من جری تر شدم یعنی باعث شد که اعتماد به نفس ام بره بالا، اصلا مسخره کردن اون ها باعث می شه که من بیشتر این کار رو انجام بدم و انرژی ام بره بالاتر اگر همه لایک می کردن، شاید، اینقدر انرژیم نمی رفت بالا، اینقدر حالم خوب نمی شد با این کار دیگه دور دوم بیشتر شد این که فیلم بگیرم و متن ننویسم البته متن هم می نویسم ولی این که فیلم بگیرم و توی، به صورت ویدیو که از صورت خودم باشه گفتاری بگم الهی شکرت یک روز جانانه دیگه، یک فرصت دیگه دور دوم بیشتر شد و الان که دور سوم هست تصمیم گرفتم هر روزش رو این رویه باشه و بیشتر صحبت بکنم با دوستان ام با فالوورهایی که استوری من رو می بینن مخصوصا اون هایی که به قول معروف هیتر هستند و دیس لایک می کنن یا شاید بخندن و مسخره کنن و بخندن من اون ها رو خیلی دوست دارم واقعا، انرژی که ازشون می گیرم، از هیچ جای دیگه نمی گیرم الان هم اگه فیلم های من رو ببینید، فیلم های روزهای اولم رو ببینید با الان، اصلا زمین تا آسمون فرق داره یعنی اعتماد به نفسی که این کار به من داده هیچ کار دیگه ای نمی تونست به این سرعت بده، خلاصه که سخن زیاده

ما توی مزدا نشسته بودیم، یازده نفر رفته بودیم جنگل، یک شیب تند مارپیچ یهو دیدیم ماشین یک صدای عجیبی داد و ترمز برید و دوتا داداش هام که یکی راننده بود یکی بغل دستش دیدم اون ها درگیرن باهم

یکی فرمون رو اینور می کشه یکی اونور می کشه، بعد داداشم بهم گفت ما اون لحظه تصمیم گرفتیم، یکی می گفت بگیریم بزنیم به کوه، که لااقل حالا جسد مون پیدا بشه یکی دیگه داداشم می گفت نه این کار رو نکن نزنیم، شاید انشاالله کسی بیاد یا اتفاقی بیوفته و اون می گفت بزنیم سمت بغلش هم دره بود گفت حالا اشکال نداره بریم پایین فوقش هم می وفتیم تو دره دیگه حالا که می خوایم بمیریم، چه اینجا چه اونجا ولی داداش سهیل یهو بعد از چند ثانیه که فوق العاده وضعیت خراب، بعد خواهرم اصلا می خواست بچه ها رو یکی یکی از بالای ماشین بندازه پایین، که لااقل این ها حالا، یا دست و پاهاشون ریز می شه یا هرچی میش تصمیمی بود که آنی می خواستیم بگیری یهو دیدیم اصلا ماشین با صدای عجیبی ایستاد که حتی اون اطراف یک خونه بود که اون صاحب خونه بدو بدو اومد گفت چه صدای وحشتناکی، چی شده ؟ دیدیدم ما هممون صورت هامون مثل گچ اصلا تو حال خودمون نبودیم، وحشت و ترسی که در وجود تک تک ما بود، ولی داداش سهیل یک خط، یک خط روی هیچ کدوم مون نیفتاد یک تار مو‌ازسر هیچ کدوم‌مون کم نشده بود، اون روز همون لحظه داشتم من با هندزفری داشتم آهنگ های شما، اون موزیک هایی که در تلگرامت همون چالش بود رو گوش می دادم و همه هم خدا، همینجا است، بود اگر امسال هم هستش توی چالش خدا همینجا هست. اومدیم خونه مون هممون مثل ابر بهار گریه کردیم، هممون از جان و دل، با تمام وجودمون می گفتیم، حتی دخترهام که می گفتن مامان چرا گفتی الهی شکرت، یک فرصت دیگه، دخترم گریه می کرد می گفت خدایا شکرت که یک فرصت دیگه به ما دادی الهی صد هزار مرتبه شکرت.

می خوام از چالش امسال بگم، امسال فوق العاده عجیب بود، امسال حس و حال عجیبی بود، به حدی به اون جان جانان وصل شدم که باورتون نمی شه من تو تایم ورزشی که صبح می ذاریم، من اون رقصم بخدا، روح ام می رقصه، اصلا من خودم نیستم من با اشک می رقصم و گریه می کنم من حتی تو آواز همین پرنده ای که می خونه خدارو می بینم، توی شکوفه های درخت ها خدارو می بینم بو می کنم، اصلا تک تک این دوستانی که نه دیدمشون، نه شناختی ازشون دارم مثل تمام اعضای خانوادم می مونن، اینقدر دوستشون، دارم، اینقدر دوستشون دارم، باورتون نمی شه خیلی خیلی خیلی این چالش درس های بزرگی به ما داد، عزت نفس دقیقا یکی از نکته های مهم عزت نفس، من خودم هستم زمانی بود که سال های سال کوچکترین چیزی، هیچ خواسته ای نداشتم ، هیچ خواسته ای نداشتم هرچی بود برای دیگران بود، هر زیبایی بود برای دیگران بود، هر خریدی بود برای دیگران بود و من همیشه فدا بودم، همیشه با ذلت زندگی کردم هیچی نداشتم و‌روز به روز خوارتر و خفیف تر می شدم، تا این که فهمیدم از پارسال عزت نفس یعنی چه اون بچه درون ات رو بزرگ کردن یعنی چه دست تو دست اون بچه دادن یعنی چه اونجا بود که فهمیدم من چقدر عیار دارم چه قدر گرونم، خدایا بابت تک تک نعمت هایی که دادی، بابت این فرصتی که به من دادی که تو این چالش شرکت کنم، لیاقتی که دادی، این مسیری که من رو به سمت خودت

هدایت کردی بابت شون ممنونم و سپاسگزارم، داداش سهیل الهی زنده باشی، الهی بهترین ها، هرآنچه که شادی و لذت رو در شما زنده کنه نصیب قلب

مهربون تک تک _ شما بشه

آمین

Hello to your beautiful face my dear companions in the gratitude challenge of God,

Hello Uncle Soheil, we’re truly sincere to you, with respect

Good morning brother Soheil, have a golden day

Greetings to my beloved brother, dear Soheil and everyone on the challenge

I am Alireza Omidi, twenty-two years old, from Kermanshah, currently living in Karaj. Look at this beautiful rain.

A hundred thousand thanks to God that we are together, we have each other

Thank God that we are with our family and having fun. Another amazing day, thank God a hundred thousand times. Thank God for all these blessings you have given us. I am worthy of the best. He pulls the hook. Thank God for another beautiful day. Thank God for your beautiful today. Thank God, I am grateful for the many and beautiful blessings you have given us. Bravo! A round of applause for yourself!

God, my hope is in you

Oh, you king of the world,

Guide us as always, guide us as always, because you have the power, you are the power of existence

I thank God for today, I thank God for giving us another chance

My mood is truly amazing, I am very thankful to God

People interact with me in such a way as if they are greeting a great human being, many don’t even know me, but they wave at me

I don’t know, I thank God

They treat me so good

I am thankful to God

Uncle Soheil, God has given me a voice, and now I understand what a great blessing I had

I quit nicotine seven days ago, I thank God, and I sing a verse for you

This is the third time for me that I am doing the change, but I was alone in the first two times. Meaning I didn’t do it simultaneously with Soheil and friends, but this challenge, now that it’s the third time, its energy is a hundred times greater than previous challenges and I thank you for this because we give each other energy and multiply the good vibes together. If I want to tell you what I did in the second time of the challenge… I did it about one, two months ago, and my first wish was to be a good soccer player.

Well, I am a soccer player and I wanted to do professional soccer training

That was to increase my training and make it more professional, routine, not to do it for two days, and then be too tired on the third day and especially sleep schedule, I completely got my sleep schedule in order

I would wake up at five, even after doing the challenge and my workouts increased a lot. Now, the progress I wanted and had written down on the first days, was a dream for me, I didn’t think I could make so much progress in two, three months But I thank God a hundred thousand times. Because of this energy that’s so high, you can achieve all your desires. I’ve reached all the things that I was writing them with good feelings and enthusiasm. Of course, there are some left, but that’s normal; I need some more time to reach them. 

Soheil, you are ignorant, what have you done to me! 

In these eleven, twelve days, I wasn’t doing it properly, but after eleven days, I understood. What I have done to this little child with me. Thank God, thank God. Bravo, Bravo!

Everything in the universe is within you. Ask all from yourself

I’m very sincere towards you, God willing, we will come out with our heads hold high.  When the body goes, it disappears, and our spirit separates from our body.

As you said in the clips are posted for us, we can lift our heads with pride. I thank God, dear Soheil, well done!

I want to talk about my challenge from last year. the first time I got to know you and your (Instagram) page, it was in Ordibehesht (a month in the Iranian calendar) and I realized you had started the gratitude challenge, and I quickly began the challenge.  The day I posted a story ‘Thank God, another day, another opportunity’. Well, it was the first time I was posting a story and it was a video, like right now, of my home’s garden, of myself, and I sent it with the sentence ‘Thank God, another grate day, another opportunity.’ It was 9 o’clock, my daughter called. ‘Mom, what are you doing? What is this you’re doing? Don’t play with our honor. Please Mom, do whatever you want, but what is this situation?’ And my other daughter, she also got up, ‘Mom, please, my friends will see, they’ll mock me, my honor is gone.’ I said, ‘What did I say? I just said a simple sentence ‘thank God’, I didn’t do anything special, I didn’t post a bad picture. I just said, ‘Thank God,’ I didn’t do anything special, but I continued. I continued with this challenge, and it was truly a strange challenge. I witnessed two big miracles during this challenge last year. My daughter’s ring had been missing for three years and we kept searching for it everywhere. Then, exactly after three years, and just after this challenge, I found the ring on the railing of my home’s deck. I had been cleaning that railing for three years, it had been snowing and raining, and it seems that God himself brought the ring back and placed it on the deck for me to find. 

After the live session, I come to this location that you’re seeing, I do cardio for half an hour and truly, this challenge is an energy bomb. I invite all friends to join this challenge and start their day full of energy. I wanted to share this energy with the challenge participants.

No matter how much we talk about the miracles of this challenge, it won’t be enough. I have seen so many miracles; my feelings have gotten better that I can’t describe it. You really have to feel it yourself; you have to do it to understand. For example, a very important issue for me was that before the first challenge, even saying ‘thank God’ was difficult for me. Not that I was mocking it, I was actually envious of not being able to say it, not even in my heart. I don’t know why, I would get shy, it was a bad habit, I don’t know how it developed in me. But the first time I did this challenge, at the beginning Soheil said that we should post a story ‘thank God’ for everyone to see. This was very hard for me; I couldn’t even say ‘thank God’ in my own private life. And it was here that I caught myself and realized that this is where the problem is, and I stuck to it. I stuck to it from the first round. I took videos, meaning the story that I wanted to take, I tried to make it a video, at least for the first three, four days. I was taking a video just like this from myself and with difficulty saying, ‘thank God, another precious day, another chance’. It was really hard for me, but I overcame it, and each time I did this, my energy increased. I was scared to be judged, to be ridiculed. Well, they definitely did, many people did, but I became braver. It made me more self-confident. Their ridicule makes me do this even more and my energy increases. If everyone was just liking it, perhaps, my energy wouldn’t have increased so much, I wouldn’t have felt so good doing this.

The second round increased even more. Taking a video and not writing text. Although I write text too, but to take a video from myself and say, verbally ‘thank God, another precious day, another chance’ in the second round it increased even more and now that it’s the third round, I decided to make it a routine every day and talk more with my friends, with followers who see my stories, especially those who are, as they say, haters. And they may dislike or perhaps laugh and mock. I really love them. Really, the energy that I get from them, I don’t get from anywhere else. If you watch my videos now, watch my early days videos, they are totally different as much as day and night. The self-confidence that this work gave me, no other work could give me this fast, in short, there is a lot to say. 

Eleven of us were sitting in a Mazda and we were going to the forest, on a steep winding slope. Suddenly we heard a strange sound from the car and the brakes failed and my two brothers, who was driving and the other was his co-driver. I saw them struggling with each other, one was pulling the steering wheel this way, the other that way, then my brother told me that we decided at that moment. One said let’s hit the mountain, at least our bodies would be found. Another of my brothers said no don’t do this, don’t hit, maybe, God willing, someone will come, or something will happen, and he said let’s hit on the side, there was a valley. He said, doesn’t matter, let’s go down, maximum is that we would fall into the valley, we are going to die, here or there it doesn’t matter. But brother Soheil, suddenly after a few seconds, the situation was bad. Then my sister wanted to throw the kids one by one from the top of the car, at least their arms and legs would be crushed or whatever. It was a decision that we wanted to take instantly. Suddenly we saw the car stopped with a strange sound, even though there was a house around there, the house owner came running and said what a terrible sound, what happened? I saw that all of our faces were like plaster, we were not in our mood at all, the fear and terror that existed in each of us. But a line, a line did not fall on any of us, not a single hair had fallen from any of our heads, I was listening to your songs with headphones, those songs that were in your challenge’s telegram channel and I was listening and everyone it was the song, “God, is here”. Maybe it is also in this year’s challenge. “God is here”. And we came to our house, we all cried like spring clouds, all from heart and soul, with all our being, even my daughters who were saying why did you say thank God, one more chance. My daughter was crying and saying thank God for giving us another chance, thank God a hundred thousand times. I want to talk about this year’s challenge, this year was incredibly weird. This year there was a strange feeling, I was connected to God to an extent that you won’t believe. We set workout time in the morning. I really dance with my soul during those dances, it’s not me anymore. I dance with tears, and I cry. I see God in the song of a bird, in the blossoms of trees, I see God, I smell God. All of these friends, whom I have neither seen nor know anything about, remain like my family members. I love them so much; you wouldn’t believe how much I love them.

This challenge has taught me great significant lessons, self-esteem. Exactly one of the important points about self-esteem there was a time that for years and years I didn’t have any desires, I had no desires. Whatever there was, was for others. If there was a beauty it was for others, every purchase was for others. And I was always sacrificing myself, always. I lived in humiliation, I had nothing, and I was becoming more and more belittled and trivial each day. That was until I understood what self-esteem means since last year. What it means to grow up the child inside you, what it means to put your hands in the hands of the child. There I realized how much I am worth, how valuable I am. God, for each and every blessing you have given, for this opportunity that you have given me to participate in this challenge, for the dignity you have given me, for this path that you have guided me towards yourself, I am thankful and grateful. 

Brother Soheil, may you live long, may the best things, whatever brings happiness and joy, be granted to the kind heart of each and every one of you. Amen.

نمایش بیشتر

137 دیدگاه، عزیز دیدگاه رو اینجا بنویس.

× برای درج دیدگاه باید وارد حساب کاربری شوید.
  • داداش سهیل شکر وجودت که یادم دادی بابت لحظه به لحظه زندگی شاکر باشم
  • 💜الهی ثدهزارمرتبه شکرت که دراین لحظه بینظیر اینجا حضور دارم💜
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت حال بینظیر این عزیزان همسفر، بقیه خودم♥️♥️😍😍🙏🙏🤲🤲
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت برای حضور جانانه خدا در وجود تمام کائنات و جهان هستی افرینش
  • خدایا مرسی که میتونم ابنهمه عشق و سور نشاط را ببینم که تویی اون اواز اون خاطرات همه تویی. ازتون ممنونم عشق های من با اون احساسهای ناب قشنگتون   🙏❤️🥰
  • چقدر  كه در صداى اواز قوقولى خروس صداى خدا رو مى شنوم همزمان كه خواهر مهربان كه در باغش داره حرف ميزنه اون خروسه كه اواز ميخونه حرفهاى ايشون رو تاييد مى كنه.خيلى دوست دارم اين كيليپ رو.الهى شكرت🤲
  • ای جان این دستاورد دوست عزیز که گفت من  در اواز پرنده  خدا رو می بینم برای من اینطوری بود که هر لحظه صرای پرنده میشنوم داره باهام اتصال برقرار میکنه و داره باهام حرف میزنه دمش گرم الهی شکرت بابت لحظه لحظه های که بهم هدیه داده شد. که هر لحظه صدای خدا رو در صدای پرنده ها میشنوم.
  • این مسیر را فقط باید احساسش کنی باید بیایی وببینید تا درکش کنیالهی شکرت  الهی صد هزار مرتبه شکرت 
  • الهی شکرت در این خانواده تغییر کردم به ارامش رسیدم وخود به خود اطرافیانم تغییر کردن🙏🏻❤️💚🌸
  • مواطب نجواهای ذهنتون باشید بهش الگوی مناسب نشون بدین 🌸💚❤️🙏🏻
  • الهی صد هزار بار شکرت بینهایت بار شکرت خیلی عالی بود و کلی لذت بردم خدایا شکرت سپاس 
  • دوستان عزیزم برام انرژی بفرستید منم مثل بقیه دوستان این حال خوب رو تجربه کنم 
  • الهی شکرت  چقدر زیاد از دیدن نتایج دوستان همسفر  بهم انژی میده < انژ یکه با دیدن این کلیپها میگیرم به خدا از هیچ چیز دیگه  نمیگیرم الیهی شکرت خدایا ممنونم که داش سهیل سر راهمون قرار دادی 
  • سلام دو روزه  در چالش شکر گزاری شرکت میکنم وحالم عالیه  عالی سپاس گزارم 
  • خدا رو سپاس برای صحبتهای  دلنشین و پند آموز دوستان❤️❤️❤️❤️❤️❤️
  • اهی صدهزار مرتبه شکرت حال و انرژی این خانواده خوبه الهی شکرت 
  • الهییییییی حال دلمو بیشتر خوب کن و بیشتر منو دوست داشته باش  زیرارکودک درونم رو بسیار. آزاردادم نا آگانه  اما ازت میخوام این بچه رو بخواسته هاش برسونی 
  • الهی صدهزار مرتبه شکرت از دلبر جان میخوام کمکم کنه که چالشهارو هریار دوبار تکرارکنم .زیرا احساس میکنم هرچه تکرار بیشنر نتیجه های عالی و. خوشگل و ناز بیشتری میگرم . اییییی دلبرجان خودت این کودک امیدوار رو بیشتر هدایت و حمایت کن من به قدرت جان جانان ایمان و توکل دارم و به قدرتی هم ک خودت دروجودم قرار دادی نیز ایمان کامل دارم الهی صدهزار مرتبه شکرت .
  • سلام ودرود به داداش سهیل عزیز ۔ویاران خانواده بزرگ  وعیاردار sbf  بسسسسسسسسیارعالی بودالهی صدهزارمرتبه شکرت بابت حضورم دراین خان اده نوروعشق آگاهی ۔جان جانانم سپاسگزارم  ❤🎀
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت حضورم در خانواده بزرگ سنگرزاده 
  • خداروشکر که خداوند متعال فرصت زنده بودن وتجربه وزندگی شیرین برروی زمین برمن عطا میفرماید
  • داداش گلم خیلی دوستتدارم حالم را نمیتونم وصف کنم  خدااااااا دستهات رو شانه هام هست 
  • الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت حضورت تو زندگیم ❤️❤️❤️داداش سهیل سپاسگزارم بابت زحمتهاتون این سریال‌ها عالین مرسی که برا بیداریمون زحمت میکشی بمونی برامون 🙏🙏🙏💐💐💐
  • عالی بودن  منم مثل علیرضا الهی شکرت برام سخت بود نمی‌تونستم بگم این جمله رو تا به حال از هیچکس در اطرافم نشنیده بودم و اونقدری جسور شدم که تو همه جمع ها این جمله رو میگفتم  اصلا گاهی ناخواسته طرف حرفی میزد که خوب بود عالی بود حتی نفعش برای من نبود میگفتم الهی شکرت که این فرصت رو داشتی الهی شکرت اصلا چه می‌کنه شکرگزاری 😍😍💕💕🌟🌟💪🏼💪🏼
  • الهی صدهزارمرتبه شکرت 🥰الهی صدهزارمرتبه شکرت 🥰الهی صدهزارمرتبه شکرت🥰خدایا عاشقتم
  • الهی شکرت خیلی حالمو خوب کرد حرفای بقیه خودم الهی صدهزار مرتبه شکرت
  • سلام آقای سنگرزاده امروز ۴۰۲/۶/۱۶ هست و روز سالگرد فوت پدر گرامیتون هست و من زهرا صالح هستم عضو خانواده بزرگ sbf میخواستم بگم روح پدر بزرگوارتون شاد باشه و درود فروان به همچین پدری که همچین پسری رو به جامعه هدیه کرده نور به قبرشون بباره❤❤❤
  • چه توصیفی  برای جان جانان  هرچه گویم کم است فقط اینو میدونم اوست همه چیز زندگیم و همه کسم  که هردم وهرلحظه کنارم بود و عینا در زندگیم روزمره ام در زندگیم بوده در طول زندگیم  چیزهایی  هست که قابل ببان نیست ... 🙏
  • الهی به امیده تو بینظیره وگاهی جانان تو یه موقعیت قرارت میده که قدرلحظهارو بدونی وشکرگزارش باشی سکوت کنی وحرکت کنی تودل همین حرکت جواب تلاشت داده میشه هیچ تلاشی دراین جهان بیجواب نمیمونه قانون کارما اینو میگه هیچ تلاشی بدون جواب نمیمونه💚🌟🌹
  • الهی صدهزار مرتبه شکرت 🙏💙یه فرصت دیگه 🙏💙یه روز جانانه ی دیگه
  • الهی شکرت بابت حال خوب دوستان عزیزم  الهی شکرت فرصت دارم شاهد این زیبایی باشم الهی صدهزار مرتبه شکرت 🌱
  • واقعاااا حال ما با دیدن سریال همسفران دگرگون و منقلب و خدایی تر میشه.انگار تازه می فهمیم که خدایی هم هست....
  • عجب درسی داد جان جانان کارشو خوب بلده چطوری بفهمونه  یک روز جانانه دیگه یک فرصت دوباره یعنی چی اصلا  😀 خدایا شکرت  چقدر اشک ریختم الهی شکرت شکرت شکرت 
  • الهی الهی صدهزار مرتبه شکرت که ازرگ گردن به مانزدیکتری ای جان جانان
  • الهی شکرت او میکشد قلاب را گر نگهدار من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
  • سلام جون دلم ممنونم از خدا که شمارو سر راه ما قرار داده  من معجزه زیاد دیدم در اولین چالش 9 تا مرض و بیماری باهام بود که برطرف شد معجزه دیگه اینکه خونه خریدم در دفترم نوشتم و جذب کردم و معجزه دیگه ماشین لباسشویی پاکشوما آکبند بهم داده شد توسط جان جانان ،،،،،،الهی شکرت بابت این همه رحمت و لطف.....ممنونم سهیل جان عزیززززز 🌹❤️
  • عزیز دلمی سهیل جان تو همیشه و هر روز  تو زندگی من هستی الهی شکرت بخاطر وجود روح‌های بزرگی مثل شما 🙏🏻❤️
  •  عشقی داداش ، هر موقع میام تو پیجت یا کانال تلگرامت اصلا حالم خوب میشه خیلی دوستت دارم داداش سهیل
  • خدارو شکر میکنم من امروز ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ روز هفتم دوره ی شکر گزاری هستم مجدد و خیلی دوست داشتم که بیام و تو این ۱۸ ماه جزع خانواده ی بزرگ سهیل سنگر زاده بشم از نزدیک ولی نتونستم چون پولش رو در حال حاضر نداشتم امیدوارم خدا بخواد و این پول یه جوری بدستم برسه و منم تو این دوره ی ناب ۱۸ ماهه شرکت کنم ...بازم خدایا شکرت ..اومیکشد قلاب را